سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس حکمت مدارا کردن با مردم است . [امام علی علیه السلام]

ن

علی عبد الکریم آل خلف «والد الطفل سجاد»

در
درمانگاه ابتدا یک دکتر هندی او را معاینه کرد و دستور عکس برداری از سجاد
را داد تا معلوم شود که آیا او شکستگی یا خونریزی دارد یا نه!و همچنین
دکتر وقتی چشمان سجاد را مورد معاینه قرار داد گفت که علائم حیاتی در او
وجود دارد و او عکس العمل نشان داده است و همچنین تعدادی دارو را برای
سجاد تجویز کرد و دکتر به مادر سجاد گفت که پیش سجاد بروم چون ممکن است که
او استفراغ کند.

مادر سجاد می گوید که وقتی می خواستم به سمت داروخانه بروم و دارو های سجاد را تهیه نمایم سجاد استفراغ کرد و به سرعت پیش دکتر رفتم و او به منگفت که سجاد را به سرعت به یک بیمارستان ببریم چون اشعه عادی (X Ray )چیزی مبنی بر اینکه سجاد اتفاقی برایش افتاده را نشان نمی دهد .

 

در بیمارستان و لحظات پر استرس و... فرج:

 

در همان لحظات بود که پدر سجاد از سرکار برگشت و به ماپیوست و برای ما تعریف کرد:

 

تقریر مستوصف سلامتک الخاص بالطفل سجادبه سرعت به سمت شهر دمام و بیمارستان مواساة حرکت کردیم و در آنجا در قسمت اورژانس دکتر ها دور سر سجاد جمع شدند و او را معاینه می کردند

که
یکی از آنها دکتر یسری بهنام مصری بود که جراح مغز و اعصاب در آن
بیمارستان بود و دکتر دیگر عاهد مکحل عراقی بود ودر معاینه های اولیه گفته
شد که در حادثه ای به این شکل اگر شخص نمیرد به صورت کامل فلج خواهد شد و
زیاد انتظار نکشیدیم که عکس هایی که از سجاد گرفته بودند حاضر شد و آن این
را نشان میداد که در قسمتی از جمجمه شکستگی وجود دارد و غیر از این هیچ
شکستگی در روی بدن سجاد وجود نداشت.

 

پدر سجاد دو مطلب را بیان کرد:

 

علی عبد الکریم آل خلف «والد الطفل سجاد»یکی
اینکه سجاد یک سقوط قوی را داشته و دیگر اینکه در هیچ جایه بدن سجاد به جز
جمجمه اوهیچ شکستگی وجود ندارد و این یک مطلب را نشان می دهد که سجاد به
صورت عمودی بروی زمین افتاده است و در حال سقوط به هیچ چیزی برخورد نکرده
است .چیزی که تمام وجود مرا لرزاند حرف دکتر یسری مصری بود که گفته بود
اگر پسرت تا امشب زنده بماند معجزه است و همچنین تذکر داد که برای جلوگیری
از وارد شدن خون به داخل جمجمه سجاد نباید مایعات بنوشد و سجاد تحت مراقبت های ویژه قرار گرفت .

پدر
سجاد می گوید:در آن لحظات مدام به من درباره سلامت سجاد تلفن می شدو من
درباره واقعیت اسف بار که برای سجاد پیش آمده بود به آنها می گفتم.

در
آن لحظات پر استرس پدرم به ما اطمینان و امید می داد و ما را آرام می کرد
و مدام تکرار می کرد که چون من و مادرت از تو راضی هستیم پسرت انشاءالله
سلامتیش را کسب خواهد کرد.

مادر
سجاد می گوید:در آن لحظات حال سجاد بدتر شده بود و او بین خواب و بیداری
بود و او بعضی اوقات گریه و یا اینکه استفراغ می کرد و وقتی او را معاینه
می کردند گریه می کرد و در آن لحظات سخت سجاد بعضی اوقات ابیات قصیده انا
ام البنین(س) را تکرار می کرد و این تا جایی رسیده بود که من گمان می کردم
که پسرم عقلش را از دست داده!و این حالت او تا ساعت 10 شب ادامه پیدا کرد.

در یک لحظه همه چیز تغییر پیدا کرد و
سجاد در آن لحظه از من خواست که او را به دستشویی ببرم .بعد از اینکه سُرم
را از او جدا کردند او را بردم و بعد از آن از من تقاضای آب و آبمیوه کرد
و من در این باره با پرستاران مشورت کردم و آنها به شدت با این امر مخالفت
کردند و بعد از اینکه تشنگی سجاد بیشتر شد و او مدام از من درخواست آب می
کرد.

من با دیدن این بیقراری از او تصمیم گرفتم که   به او آب بدهم و از پرستاران خواهش کردم که مخالفت نکنند و انها گفتند که فقط مقدار کمی به او بدهم.

و
در آن لحظات بود که سجاد به صورت کامل از جایش بلند شد و او کاملا هوشیار
بود و او شروع به زمزمه ابیات شعر کرد انا ام البنین (س) الفاقده اربع
شباب..)

الطفل سجاددر آن لحظه که تمام وجودم نگرانی بود خطاب به سجاد گفتم که پسرم چطوری؟

آیا
درد داری؟ و سجاد با آن کلام کودکانه و لهجه محلی خودش گفت: مامان چرا داد
میزنی من چیزیم نیست،من روی زمین نیفتادم ،مامان من امروز بالا
میخوندم(انا ام البنین(س) فاقده اربع شباب) و از بالا افتادم ،یه خانمی که
لباس سبز پوشیده بود منو گرفت و اون به من گفت من ام البنینی(س) هستم که
چهار جوان از دست دادم    همه شان فدای خاک پای حسین(ع).

مادر
سجاد می گوید بعد از اینکه این را از سجاد شنیدم به شدت گریه کردم و بر
محمد (ص) و آل محمد (ص) صلوات می فرستادم به طوری که یقین داشتم که کرامات
ام البنین(س) باعث شفای پسرم شده است.

سجاد روز بعد از بیمارستان مرخص شد و بعد از گذشت سی ساعت سرنوشت ساز در زندگی سجاد و زندگی مادر و پدرش و خانواده اش ،به صورتی از بیمارستان خارج شد که او صحیح و سالم بود و انگار برای او اتفاقی نیفتاده است.

 بعد از چند روز او را به درمانگاه سلامتک در صفوی بردند تا آن صدمه جمجمه
اش را مورد معالجه قرار دهند و بروی او یک عمل جراحی سطحی صورت گرفت و این
عمل موفقیت آمیز بود و این عمل جراحی بطوری بود که ما اثری از عمل جراحی و
یا شکافتگی را در روی سر سجاد ندیدیم.

دکتر حسام یسری بهنام:

همزمان با این اتاق غیر عادی شبکه راصد اخباری با دکتر یسری(دکتر سجاد) دیداری داشت تا نظر او را درباره این قضیه بدانیم.

مستشفى المواساة بالدمامدکتر یسری جراح مغز و اعصاب در بیمارستان مواساة در شهر دمام می گوید که
از لحاظ پزشکی دلیلی را برای این اتفاق نداریم ودر اینجا عوامل مختلفی در
وقوع نوع سقوط وجود دارد از جمله آن زمینی که سقوط کننده روی آن می افتد و یا زاویه که سقوط می کند و برخورد جسم سقوط کننده با اجسام دیگر می تواند در کم کردن خطرات ناشی از سقوط کمک کند.

همچنین تاکید کرد: که صدمه در جمجمه سجاد نشان دهنده این موضوع است که سقوط سجاد قوی بوده است و خدا جمجمه را برای ما آفریده تا از مغز ما محافظت کند و
برای همین جنس آن را طوری آفرید که استحکام بالایی را داشته باشد و از
مظاهر استحکام جمجمه این است که سال های سال بعد از اینکه انسان می میرد
جمجمه در بیشتر مواقع سالم می ماند و یا قسمتی از آن باقی می ماند. و
درباره حرفی که به پدر سجاد مبنی به اینکه زنده ماندن سجاد یک معجزه است
ابتدا تبسمی کرد و گفت که الحمدلله که سجاد سلامتی خودش رو بدست آورد و
متاسفانه دکتر یسری قبول نکرد که از او عکس بگیریم و این در حالی بود که
دیدار ما با او در مطب مغز و اعصاب بیمارستان در اتاق 27 بود.

 

شاهدان دیگر در بیمارستان :

 

شبکه راصد با خانم فداء السادة کارمند بخش پذیرش بیمارستان تماس گرفت و او برای ما آن چه که اتفاق افتاده بود تعریف کرد:

 

مثل
هروز در قسمت پذیرش داشتم کارم را انجام می دادم که یکی از بستگانم با من
تماس گرفت و گفت که سجاد (او و خانواده اش را از قبل می شناختم )

که او از طبقه سوم سقوط کرده و الان در بیمارستان خودم تحت معالجه است.

الصفحة الأولى من تقریر مستشفى المواساة بالدمام الخاص بالطفل سجادالصفحة الثانیة من تقریر مستشفى المواساة بالدمام الخاص بالطفل سجادبعد
از این به سرعت به قسمت اورژانس بیمارستان رفتم و یکی از دکتر ها به من
گفت که سجاد در اتاق عکس برداری است و به جمجمه او صدمه .ارد شده است.

و
بعد از ظهر سجاد به قسمت داخلی بیمارستان منتقل شد. من به اتاقی که بستری
بود رفتم و وقتی وارد اتاق شدم دیدم که احوال او زیاد مساعد نیست و

در
حالت بین خواب و بیداری بود و من نشانه ای مبنی بر سقوط از سه طبقه را در
او ندیدیم! و اگر خانواده سجاد را نمی شناختم باور نمی کردم که او از
3طبقه سقوط کرده است وهرکسی که سجاد را بعد از ظهر
می دید باور نمی کرد که او روز بعدش سلامتی خودش را کسب کند و هیچ کس باور
نمی کرد که این همان کودک دیروزی است.

 

نزار القطری:

و
اما وقتی که شبکه ماهواره ای الانوار را ذکر می کنیم یاد مداح اهل بیت (ع)
نزار القطری می افتیم که صاحب قصیده (آنا أم البنین الفاقدة أربع شباب***
فدوة لتراب الحسین، فدوة لتراب الحسین) است و اینجا این سوال پیش می آید
که نزار القطری کیست و داستان این قصیده چیست و چطور از شبکه ماهواره ای
الانوار پخش شد.

برای جواب به این سوال ها شبکه راصد اخباری با مداح حسینی حاج نزار قطری تماس گرفت تا جواب تمام این سوالات را مستقیما از او بگیرد.

و اما گفتگوی مفصل ما با بیوگرافی این مداح آغاز شد :

الرادود الحسینی الحاج نزار القطریاسم
من نزار فضل الله روانی است و برای این به قطری ملقب شدم که در کشور قطر
به دنیا آمدم و در آنجا درس خواندم و تا الان هم محل سکونت خانواده ام در
قطر است و من بعد از اقامت زیادی که در انگلستان داشتم شناسنامه انگلیسی
گرفتم و 34 ساله هستم و متاهل هستم و دو فرند به نام های کوثر(4ساله) و
حسین (3 ساله) دارم و درباره محل سکونت و کارش گفت که حدود 7 ماه است که در کویت سکونت دارد و در قسمت مونتاج اخبار شبکه الرای مشغول به کار است.

همچنین
درباره خواندنش می گوید که من از هشت سالگی شروع به خواندن کردم یعنی الان
حدود بیست و شش سال است که مداحی می کنم و قرآن را حفظ کردم و هفت مرتبه
در مسابقات حفظ قرآن در قطر اول شده ام.شبکه راصد اخباری در مورد قضیه
سجاد با حضرت ام البنین(س) و درباره تاثیر این قصیده که از شبکه الانوار
پخش شد از او پرسید و او در جواب گفت:

 بله درباره این قضیه شنیده ام و از طریق شبکه اینترنت بعضی از توضیحات را در این باره را خوانده ام .

 نظر او را در این باره پرسیدیم و او گفت که در این رابطه خدا را شکر می کنم و انشالله این یکی از علامات قبول است و یقین دارم که اینگونه کرامات از حضرت ام البنین(س) بعید نیست .

 همچنین نزار القطری می گوید که همچنان که این اتفاق بر روی این کودک معصوم اتفاق
افتاده تا با زبان کودکانه اش کرامات و فضل اهل بیت(ع) را بیان کند و اگر
این قضیه بروی ما بزرگتر ها اتفاق می افتاد خدای نکرده ممکن بود که دروغ
بگوییم و اما این کودکان نمی دانند که دروغ چیست و در اینجا منعفتی را از
راه کسب نمی کنند و
وقتی یک کودک خانم بزرگواری را توصیف می کند که از غیب آمده و دست عطوفت و
محبت بروی او می کشد و او را به نام خودش خطاب می کند ....در واقع این یک
معجزه ربانی است.

و
اما درباره عکس العمل او در مورد این قضیه از او پرسیدیم و او گفت:
پشتکارم در زمینه اجرای افکاری که در ذهنم بود دو چندان شده و انشالله به
زودی به مومنان وعده ارائه فعالیت های غافل گیر کننده را می دهم.

هکذا کانت لحظة تسلق الطفل سجاد..همچنین حاج نزار القطری به این مطلب اشاره کرد که قصیده «آنا أم البنین الفاقدة..» سروده
شاعر اهل بیت(ع) محمد نادب الکربلائی است که در یکی از دیوان های شعری
آنرا پیدا کردم و همچنین جواب قصیده را خودم گفتم و اولین بار آن را دو
سال پیش در کشور عمان خوانده ام و همچنین یادم می آید که دو ساعت قبل از
خواندن این قصیده سبک آن را در آوردم وخدا را شکر که به این شکل درآمد و آنرا در یکی از آلبوم هایم بنام(یالغالی جاوبنی )خوانده ام.

و درباره چگونگی پخش این قصیده از شبکه الانوار گفت:

این
شبکه با من تماس گرفت و از من خواستند که دو قصیده را از آلبوم هایم
انتخاب کنم تا در طول ماه محرم و صفر از طریق این شبکه پخش شود و من هم به
خواسته آنها لبیک گفتم و بعد از ماجرا من بدون هیچ دلیل خاصی قصیده ام البنین (س) را انتخاب کردم و همچنین اضافه کنم که تصویر برداری کلیپ این قصیده در شب دوم محرم و از ساعت دوازده شب تا ساعت چهار صبح در استدیو های شبکه الانوارانجام شد

 

 

 

ترجمه مهدی مجید

 

 منبع/سایت نزار قطری


  
  

واقعیت این حادثه چیست بطوری که بیشتر ساکنین این منطقه (صفوی در
عربستان) عکس العمل نشان دادند و تعجب کردند ، و خبر این حادثه در
خبرگزاری ها به سرعت پخش شد.
سجاد یبکی وبجانبه أخیه الأکبر حسین

و با پخش این خبر خیلی ها برای تبریک سلامتی سجاد به منزل خانواده او
رفتند و همچنین برای دیدن سجادی که از کرامات اهل بیت(ع) بهره مند شده بود


که نجات یافتن او از سرنوشتی بد که به فضل و عنایت خدا و برکت حضرت ام البنین (س) به خیر گذشت.


عنوان
این قضیه این بود که کودکی به نام سجاد که پسر یکی از خانواده های صفوانی
است ،در سن سه سالگی ،برای او در آن ایام که مصادف بود با ماه صفر 1426
قمری و ماه مارس 2005 میلادی حادثه ای رخ داده و آن حادثه این بوده که او از راه پله طبقه سوم ساختمان به سمت طبقه همکف سقوط کرده است .

 و
بعد از معاینه های متعدد پزشکی که در تعدادی از بیمارستان های مختلف صورت
گرفت همه این را می گفتند که او سالم است و اتفاقی برای او نیفتاده است و
همچنین خود کودک(سجاد) به مادرش گفت که برای او اتفاقی نیفتاده است
و فقط آن لحظه ای که داشت سقوط میکرد(این حرف پسر بچه است و معمولا بچه ها دروغ
نمی گویند) خانمی با لباس سبز رنگ که به او ام البنین(س) می گویند او را
با لطافت گرفته و بروی زمین گذاشته و پس از آن هم رفته است

و
از سوی شبکه راصد اخباری در مورد این قضیه تحقیق صورت گرفته تا واقعیت
مشخص شود چون این تحقیق بصورت مستقیم از شواهد این قضیه صورت گرفته است.

این
تحقیق همان طور که گفته شد از منابع اصلی گرفته شده که شامل مشاهده محل
سقوط سجاد در خانه و دیدار با همه افراد خانواده اش که شاهد این قضیه
بودند که ابتدا از سجاد و سپس مادرش و پدربزرگش و کسانی که از همان اول
شاهد سقوط سجاد بودند که شامل برادر بزرگش حسین و عموی او به نام حسن که
او را بعد از سقوط برداشت ، صورت گرفته است.این شبکه همچنین با راوی اول این قضیه بروی منبر امام حسین(ع) یعنی شیخ حسین خویلدی هم مصاحبه کرده است تا در مورد جانب دینی این قضیه ر بحث نماییم.

همچنین با یکی از پزشکانی که سجاد را معاینه کرده بود نیز مصاحبه کرده ایم.

شخص
دیگری که با او در این باره بحث شده مداح اهل بیت(ع) نزار قطری می باشد که
او قصیده معروف (انا ام البنین(ع) الفاقده اربع شباب)را خوانده است.

 

سی ساعت سرنوشت ساز و مهم در زندگی سجاد:

 

الساحة الداخلیة لمنزل الحاج عبد الکریم آل خلفسجاد
علی عبد الکریم االخلف 3ساله در خانواده ای زندگی می کند که پدرش علی عبد
الکریم الخلف 31 سال دارد و او کارمند شرکت صودا در شهرک صنعتی الجبیل می
باشد و مادرش خانم تهانی آل قریش (ام حسین) 27 سال دارد و او خانه دار است

و برادر بزرگترش حسین نیز 7 سال دارد و در کلاس اول ابتدائی در مدرسه علی بن ابی طالب شهر صفوی به
تحصیل می پردازد و این خانواده درآپارتمان طبقه سوم ساختمانی در منطقه
الخیاطیة شهر صفوی و زیر سایه بزرگ خانواده حاج عبد الکریم الخلف 59 ساله
که او بازنشسته شرکت ارامکو میباشد،ساکن هستند.

در این ساختمان جز خانواده سجاد سه عموی او نیز سکونت دارند.

از
منزل این خانواده در حالی دیدار کردیم که پدر بزرگ سجاد به گرمی خاصی از
ما استقبال کرد و او به ما گفت که مردم از مناطق مختلفی برای دیدار با
سجاد به خانه ما آمده اند.

خدا
را شکر بر سلامت پسرمان سجاد که این از فضل خداوند و برکت اهل بیت(ع) و
حضرت ام البنین(س) می باشد .پدر سجاد نیز در زمانی که ما برای تحقیقات به
خانه او رفته بودیم در محل کارش بود و ما از طریق تلفن با او صحبت می
کردیم، که می گفت:

پدرم در سخت ترین لحظات همراهم بود و درست آن زمانی که نا امیدی بر من غلبه کرده بود به من می گفت که:

نترس ای پسرم با رضایتی که من و مادرت از تو داریم،پسرت سجاد انشالله بزودی سلامتیش را کسب خواهد کرد.

و بعد از اینکه با پدربزرگ سجاد دیدار خوبی را داشتیم او به ما گفت که سجاد هنوز خواب است وتا وقتی
که از خواب بیدار شود ما را به دیدن محل حادثه دعوت کرد و پس از آن ما را
به سالن اصلی ساختمان برد و به ما از لحظه ای سجاد و حسین از آپارتمان
خارج شدند تا لحظه ای که حادثه رخ داد توضیح داد

در آن لحظات بود که مادر سجاد بیدارشد و بعد از آن هم مادر سجاد، سجاد را بیدار کرد.

و
وقتی که سجاد را بیدار کردند او گریه می کرد که چرا بیدارش کرده اند و
عواملی چون محبت مادر و پدربزگش و رسیدن برادر بزرگتر او از مدرسه باعث
شدند تا او آرام شود.

بعد از این مادر او شروع به تعریف قضیه کرد:

ساعت 1:30 ظهر روز دوشنبه مصادف با 11صفر و 21 مارس 2005 وقتی که سجاد داشت با برادر بزرگش حسین در راهروی تنگ جلوی آپارتمان  توپ
بازی می کرد ابیاتی را زمزمه می کردکه به آنها عشق می ورزید و در طول روز
آنها را مدام تکرار می کرد و این ابیات مربوط به قصیده ای است که با صدای
زیبای نزار القطری خوانده شده است که دفعات بسیار زیادی این قصیده از شبکه ماهواره ای الانوار پخش شد.

و این قصیده شامل ابیات حزینی است که
زبانحال حضرت ام البنین(ع) زن دوم امیرالمومنین حضرت علی بن ابی طالب(ع)
می باشند، را بیان کرده است و قالب این قصیده با لهجه عراقی سروده شده است
که به عبارت زیر است:

(آنا أُم البنین الفاقدة أربع شباب** فدوة لتراب الحسین، فدوة لتراب الحسین) (من ام البنینی هستم که چهار جوان از دست داده ام     همه شان فدای خاک پای حسین(ع) همه شان فدای خاک پای حسین(ع) )

و
در حالی که توپ از طبقه سوم به طبقه همکف افتاد حسین رفت که توپ را
بیاوردو این در حالی بود که او سجاد پس از رفتن برادرش به پایین خواست که
حسین را از کنار راه پله ببیند .

در اینجا از حسین پرسیدیم که چه شد برادرت با وجود نرده در راه پله افتاد

و
او به ما گفت که سجاد می خواست من را از بالا و از میان نرده و راه پله
ببنید و او پسر کوچکی است و سپس بروی نرده سوار شد و این در حالی بود که
او ابیات قصیده ام البنین (س) را زمزمه می کرد و تمام افراد موجود در
ساختمان زمزمه او را می شنیدند.

و
در لحظه ای که من به طبقه همکف رسیدم غافل گیر شدم!!چون من سجاد را دیدم
که روی زمین در طبقه همکف خوابیده و این در حالی بود که من وقتی در طبقه
سوم بودم او آنجا بود و چیزی که بیشتر مرا به تعجب واداشته بود افتادن او
به صورتی بود که من احساس نکردم !

یکی
از عمو های سجاد به نام حسن می گوید که من بر روی تختخواب خوابیده بودم و
بین خواب و بیداری بودم که صدای سقوط کودکی مرا از جا بلند کرد و بعد به
سرعت بلند شدم تا ببینم که چه اتفاقی افتاده است.

وقتی نگاهم به پایین راه پله افتاد دیدم که سجاد روی زمین دراز کشیده است و

حسین برادرش هم در حالی که نمی داند چه کند کنار او ایستاده است.

عموی سجاد در مورد حالت سجاد موقعی که روی زمین افتاده بود گفت:

سجاد
را دیدم که روی زمین دراز کشیده و چشمان او بسته بودند و این امر تعجب مرا
واداشت که چنانچه او از 3طبقه سقوط کرده است پس چرا یک قطره خون هم از او
خارج نشده است و هیچ اثری از خون در محل حادثه نبود ! و بعد از اینکه حسین
برادرش مرا دید خطاب به من فریاد زد که سجاد از بالا به پایین افتاده است.

و عموی سجاد درباره کارهایی می گوید که بعد از حادثه انجام داد:

بعد
از اینکه چند دقیقه ای مبهوت مانده بودم و از این ترسیده بودم که او برایش
اتفاقی افتاده باشد و چون از بالا به پایین افتاده بود توقع داشتم چند جای
بدن او شکسته باشد و یا خونریزی مغزی کرده باشد.

او را برداشتم و به نزد مادرش بردم که هنوز در طبقه سوم بود.

مادر سجاد می گوید:

من هنا سقط سجاداین صحنه را نمی توانم حتی در خیالم تصور کنم که ناگهان برادر شوهرم را دیدم

که
سجاد در بین دستانش است و او خواب بود و چشمانش کمی هم باز بود و گمان
کردم که سجاد یک روز هم زنده نمی ماند وو بعد از آن برادر شوهرم تعجب مرا
واداشت که گفت سجاد از بالا به پایین افتاده است و باید او را به سرعت به
بیمارستان ببریم.

مادر سجاد گفت:

با
شوهرم تماس گرفتم تا از او اجازه بگیرم که به درمانگاه بروم و این در حالی
بود که من در این باره حقیقت را نگفتم و به او گفتم که سجاد از پله افتاده
و کمی زخمی شده است تا شوهرم که نزدیک محل کارش بود شوکه نشود.

پدر
بزگ سجاد می گوید: به سرعت پسرم حسن آماده شد و به من گفت سجاد از بالا به
پایین افتاده و باید او را به بیمارستان برسانیم.در آن لحظه بود که فهمیدم
که صدای سقوط مربوط به چه چیزی بوده است و من خیال کرده بودم که صدا از
جانب همسایه آمده است .بعد از آن به سرعت سجاد را به درمانگاه (سلامتک)
رساندیم.



  
  
سید حسن هم پایش لغزید

انتشار تصاویری از عروسی پسر محسن میردامادی که در آخرین شب اردیبهشت 89 برگزار شده است، از حضور سید حسن خمینی در این مراسم در کنار سران فتنه حکایت می‌کند.

به گزارش رجانیوز، برخی سایت های ضد
انقلاب حامی موسوی که در خارج از کشور مدیریت می شوند، اقدام به انتشار
عکس‌هایی از این مراسم کرده‌اند که به وضوح حضور سید حسن خمینی در کنار
موسوی، کروبی، محمد و موسوی خوئینی ها را نشان می دهد اما همزمان برخی
دیگر از سایت های حامی اصلاح طلبان ترجیح داده اند با انتشار عکس های
دیگری از این مراسم که حضور سید حسن خمینی در آن ها نشان داده نمی شود، به
تصاویر منتشر شده از سران فتنه اکتفا کنند و تاکیدی بر دیدار سید حسن
خمینی با سران فتنه نداشته باشند.




  
  
گزارش مصور بازدید از فدک در قرن 15 هجری

آیت‌الله
هاشمی‌رفسنجانی در سفر 10 روزه خود به عربستان سعودی، در حالی که به مدینه
سفر کرده ‌بود،‌ از وادی فاطمه یا همان منطقه تاریخی فدک نیز دیدن کرد و
در حالی که اشک از چشمانش جاری بود، از چشمه فاطمه نوشید.
به گزارش آفتاب، هاشمی برای بازدید از منطقه
جغرافیایی فدک، با اتومبیل برای رسیدن به مقصود بیش از 260 کیلومتر را از
شهر مدینه منوره به‌سوی استان «حائل» درنوردید و به شهر «حائط» و «حویطه»
که به گفته آیت‌الله شیخ محمدعلی عمری رهبر شیعیان مدینه، همان «فدک» است،
رسید.   

در شهر حائط، فرماندار و مسئولان این شهر از رئیس مجلس خبرگان استقبال کردند.
این گزارش حاکی است، مردم منطقه نیز با شور و شوق از
خانه‌ها بیرون زده و بر بام‌ها و بلندی‌های اطراف مشغول تماشای صحنه‌های
بازدید بودند.  

نایف فرماندار شهر گفت: «اینجا فدک است و الان
قدیمی‌ها هنوز به آن فدک می‌گویند. شهر حدود 35 هزار نفر جمعیت دارد ولی
جمعیت کل منطقه به اضافه روستانشینان و عشایر کوچ نشین به صدهزار نفر
می‌رسد».
سپس، «محمد عبدالرحمن جابر»، پیرمردی از اهالی فدک،
که قبلا رئیس دایره امر به معروف و نهی از منکر منطقه بوده و هم‌اکنون نیز
طبق گفته خودش به دعوت مسئولان منطقه مشغول همکاری با آنهاست توضیحاتی در
مورد این منطقه به هیأت ایرانی ارائه کرد و به سؤالات رئیس مجمع تشخیص
مصلحت نظام پاسخ داد. 

آیت‌الله هاشمی از او پرسید چرا به این منطقه فدک می‌گویند؟
عبدالرحمن جابر: «چون پیامبر اکرم آن را به حضرت فاطمه بخشید».
هاشمی‌رفسنجانی پرسید: «چرا پیامبر آن را به حضرت فاطمه بخشید»؟
عبدالرحمن جابر پاسخ داد: «نظر ما این است که چون
اهالی این منطقه بدون درگیری آن را به پیامبر اکرم هدیه کردند و پیامبر
نیز آن را به حضرت فاطمه هدیه کردند».
هاشمی‌رفسنجانی باز سوال کرد: «در این منطقه چه چیزهایی به نام فاطمه وجود دارد»؟
عبدالرحمن جابر در جواب گفت: «چشمه‌های هفت‌گانه فاطمه، مسجد فاطمه، وادی فاطمه، و بساتین (باغستان‌های) فاطمه».  

هاشمی‌رفسنجانی پرسید: «چرا اسم فدک را عوض کردید و حائط یعنی دیوار می‌گویید»؟
جابر نیز اظهار داشت: «در این منطقه سه دیوار بلند
است که به صورت حلقه منطقه را احاطه نموده‌است. درون دیوارها باغ (بستان)
فاطمه نام دارد که در «معجم البلدان» یاقوت حموی هم ذکر شده است. مسجدی که
الان ترمیم شده مربوط به زمان پیامبر اسلام بوده که به مسجد فاطمه معروف
است. ما آل‌جابر هستیم که قدمتی چند صدساله در منطقه داریم و پیش از دولت
سعودی حکمران اینجا بوده‌ایم».
هاشمی‌رفسنجانی باز پرسید: «مساحت کل فدک چقدر است»؟
و جابر پاسخ داد: «مساحت منطقه فدک 50 در 50 کیلومتر است».
سپس هاشمی‌رفسنجانی سوال کرد: «آب منطقه چگونه است»؟
جابر در جواب اضافه کرد: «فدک دارای هفت چشمه آب
بوده که به «عیون فاطمه» معروف است که به دلیل اهمال و بی‌توجهی به
کشاورزی آب آن کم شده و شاید علت کمی آب حفر چاه‌های عمیق (آرتزین) در
منطقه باشد».  

 هاشمی‌رفسنجانی پرسید: «می‌خواهم از آب چشمه فاطمه بخورم».
جابر و دیگر همراهان،‌ وی را منع کردند و گفتند: «آقای هاشمی این کار را نکنید چون نمی‌دانیم وضع آب چگونه است».
هاشمی در حالی‌که قطرات اشک چشمانش با چشمه فاطمه
مخلوط شده بود، گفت: «آیا بی‌سعادتی و حیف نیست که انسان تا اینجا بیاید و
از چشمه فاطمه سیراب نشود»؟
این جمله باعث شد که قطرات اشک چشمان همراهان نیز در چشمه بریزد.  

بازدید رئیس مجلس خبرگان به «فدک» که در 20 خردادماه
جاری انجام شد، برای مسئولان عربستانی که وی را همراهی می‌کردند نیز بسیار
جالب بود و تازگی داشت به طوری‌که در بازگشت به مدینه ضمن تشکر از ایشان
که با این اقدام موجب شدند آنها نیز برای اولین بار قدم به فدک بگذارند،
گفتند ما تاکنون از چنین مسائلی مطلع نبودیم و آنچه در فدک دیدیم و شنیدیم
برای خود ما نیز تازگی داشت.
گفتنی است که فدک، منطقه‌ای در شمال شرق مدینه است
که ملک شخصی پیامبر گرامی اسلام بود و ایشان آن ‌را به حضرت فاطمه زهرا
سلام الله علیها بخشیده بودند.
اینجا همان مکانی است که بعد از رحلت پیامبر اکرم،
غصب شد و عثمان آن ‌را به مروان‌بن‌حکم داد و او فدک را به دو فرزند خود
عبدالملک و عبدالعزیز هبه کرد.
عمربن‌عبدالعزیز که از خلفای بنی‌امیه از شاخه
مروانی بود، وقتی به حکومت رسید فدک را به فرزندان حضرت زهرا برگرداند ولی
یزیدبن‌عبدالملک وقتی به حکومت رسید آن ‌را پس گرفت و تا دوران خلاقت سفاح
در دست بنی‌مروان بود تا اینکه سفاح آن را به حسن‌بن‌علی‌(ع) برگرداند تا
میان اولاد حضرت زهرا تقسیم کند ولی منصور دوانیقی آن را از آنها گرفت.
 

بار دیگر مهدی، فرزند منصور، فدک را به اولاد فاطمه
زهرا برگرداند؛ اما موسی‌الهادی آن را از آنها پس گرفت و همچنان در دست
بنی‌عباس بود تا اینکه مامون بار دیگر آن را به اولاد حضرت زهرا برگرداند
و سرانجام متوکل عباسی فدک را از آنها پس گرفت...
با این تاریخچه پرفراز و نشیب و پس از آنکه در هزار
سال گذشته سرنوشت فدک در هاله‌ای از ابهام فرو برده شد، این منطقه مهم به
حال خود رها شد و تحولات زیادی را پشت سر گذاشت تا اینکه در قرن اخیر به
دلیل دیوارهای مستحکمی که به طول شش کیلومتر در شش کیلومتر در چهار طرف آن
برای حفاظت اهالی از دزدان و اشرار وجود داشت به «‌حائط» معروف شد که به
معنای دیوار است ولی نام فدک همچنان در اسناد و مدارک و بر زبان‌ها باقی
ماند به طوری‌که حتی هم اکنون بر تابلوی ورودی شهر زیر نام حائط، کلمه
«فدک» نیز به چشم می‌خورد.

89/2/27::: 7:26 ع
نظر()
  

شنیده می‌شود از آسمان صدایی که ...
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...
نبوده هیچ‌کسی جز خدا، خدایی که ...
نوشت نام تو را، نام آشنایی که ...

پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه، هفت آسمان مزین شد
نقل:فارس نیوز
نوشت فاطمه، تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد

نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل ـ قصیده نابی که در ازل گفته است

نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر! چه مادری دارد!
درون خانه بهشت معطری دارد

پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می‌داشت

چراکه روی زمین واژه وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست

خدا فراتر از این واژه‌ها کشیده تو را
گمان کنم که تو را، اصلاً آفریده تو را

که گرد چادر تو آسمان طواف کند
و زیر سایه آن کعبه اعتکاف کند
ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را پر از عفاف کند

کتاب زندگی‌ات را مرور باید کرد
مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد

در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهیکم التکاثر بود
درون خانه تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی‌طالب از خدا پر بود

بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه مولا به پایت افتاده است

به حکم عرش بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشک علی ساختی، به نان علی

از آسمان نگاهت ستاره می‌خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می‌خواهم

به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت نشسته بنویسم
شکسته آمده‌ام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم

به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری کن و این بار هم اجازه بده

به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است بی‌قرار توایم
اگرچه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه در کنار توایم

فضای سینه پر از عشق بی‌کرانه توست
«کرم نما و فرود آ که خانه، خانه توست» 















  
  

مراسم عقد 2 دانشجوی دانشگاه تهران بر سر مزار شهدای گمنام این دانشگاه برگزار شد.

به گزارش فارس، این مراسم با حضور فرهاد رهبر رئیس دانشگاه تهران، عبدالرضا سیف مدیر کل حوزه ریاست این دانشگاه و مسئولان نهاد مقام معظم رهبری در این دانشگاه بر سر مزار مطهر شهدای گمنام این دانشگاه برگزار شد.

این مراسم، عقد محمدجواد سلوکی دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران و بیاتی صداقت فارغ‌التحصیل جغرافیای این دانشگاه بود و حضور پرشور دانشجویان را در پی داشت.


  
  
نامه‌ شهید آوینی به آیت‌الله خامنه‌ای

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم

خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر(عج) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای أیدکم‌الله تعالی بتأییداته ‌الخالصه.
سلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته.

امتثال امر، فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمی‌گذارد لذا حقیر مستقیماً با استمداد از فضل بی‌منتهای رب‌العالمین وارد در اصل مطلب می‌شوم بعد از عرض این مختصر که:

ما با حضرتعالی به‌عنوان وصیّ امام امت(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کرده‌ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده‌ایم؛ همان‌گونه که پیش از این درباره‌ی امام امت(ره) بوده‌ایم و بسیارند هنوز جوانانی که عشق به اسلام و شوق رضوان حق، آنان را در میدان انقلاب نگه داشته است؛ با همان شوری که پیش از این داشته‌اند‌.‌ خدا شاهد است که این سخن از سر کمال و صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است که در تمام این هشت سال بار جنگ را بر شانه‌های ستبر خویش کشیدند. ما به جهاد فی سبیل‌الله عشق می‌ورزیم و این امری است فراتر از یک انجام وظیفه‌ی‌ خشک و بی‌روح. این سخن یک فرد نیست؛‌ دست جماعتی عظیم است که به‌سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت کند.‌ بسیارند کسانی که می‌دانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق، از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت(عج) و نه تنها آماده،‌ که مشتاق بذل جان هستند. سرِ ما و فرمان شما.

کمترین مطیع شما

سید مرتضی آوینی

رجانیوز


  
  

 

آسیب های ناشی از نگاه جنسی غرب به دختران

 

بنابر گزارشی در ایالات متحده، تصویری که رسانه های این کشور از دختران جوان به عنوان وسیله ای برای شهوترانی ترسیم می کنند باعث آسیب روحی و جسمی آنها و حتی دختران خردسال شده است.آسیب های ناشی از نگاه جنسی غرب به دختران

بنابر گزارشی در ایالات متحده، تصویری که رسانه های این کشور از دختران جوان به عنوان وسیله ای برای شهوترانی ترسیم می کنند باعث آسیب روحی و جسمی آنها و حتی دختران خردسال شده است این در حالی است که برخی بازی های ویدیویی تصویری جنسی از دختران را نشان می دهد.ادامه مطلب...

  
  

 

 


اعلام حکم جلب مهدی هاشمی رفسنجانی از سوی دادستانی انقلاب تهران یکی از دشوارترین و شاید دشوارترین مقاطع زندگی سیاسی اکبر هاشمی رفسنجانی را رقم زده است که در این نوشتار به اختصار به تحلیل این وضعیت دشوار می پردازیم:

-با اعلام رسمی حکم جلب مهدی هاشمی رفسنجانی، رایزنی و توافق غیر علنی(یکی از توانایی های ویژه اکبر هاشمی رفسنجانی) برای حل این موضوع تقریبا منتفی است.
ادامه مطلب...

  
  
ملولان همه رفتند در خانه ببندید

بر آن عقل ملولانه همه جمع بخندید

به معراج در آیید چو از آل رسولید

رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید

همان یار بیاید در دولت بگشاید

که آن یار کلید است و شما جمله کلندید 
 

  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >