امروز به یک شعر نو برخورد کردم که سروده ی یک کودک 9 ساله بود . مضمونش هم برایم خیلی جالب بود . شاید شما هم خوشتان بیاید :
قورباغه ها بی اعتنا به وسعت هستی
در کنار باتلاقها
با دستهای بلندشان، یا کثافتها پیمان بسته اند
به گِل ها و کرم ها قانع است
سوسکها برایشان ترانه میخوانند
قورباغه های مست
سرشار از شادی و خیال
روی دو پا نشسته
شکسته شکسته میخوانند :
اینجا بهشت ماست
اینجا بهشت برین است
.......................
و من اضافه میکنم :
نکند زندگی ما هم مثل آن قورباغه ها باشد !