سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرخوری، حجاب تیز فهمی است [امام علی علیه السلام]
 


گفتگو باایه الله بدلا (ره)

 

* طریقه آشنایی آیت الله بروجردی با شهید نواب صفوی چگونه بود؟

*آیت الله بدلا: از جمله فعالیت‌های شهید نواب صفوی و فداییان اسلام مبارزه با کسروی و امثالهم که پرچم داران بازی ارتداد بودند بود که بالاخره هم کسوری توسط فداییان و به اصرار علما از جمله حضرت آیت الله سیدعبدالله شیرازی کشته شد. نقطه آشنایی آیت الله بروجردی و شهید نواب صفویه همین قتل کسروی بدست آنها بود که با نواب آشنا شدند و از آنها کمک و حمایت همه جانبه می‌کردند. حتی ایت الله بروجردی قاتل کسروی که شهید امامی بود را حمایت کردند و وساطت کردند تا از اعدام نجات پیدا کند و سرانجام او را بدون هیچ گونه محاکمه‌ای از زندان آزاد کردند. آیت الله بروجردی با اینگونه فعالیتها کاملا موافق بودند

فداییان اسلام یکسری فعالیت‌هایی داشتند که عمده آنها مربوط بود به رویارویی و مبارزه با تفکرات کسروی. سیداحمد کسروی تقریبامثل همین قضیه آغاجری که الان مطرح هست یک عده‌ای همراه پیدا کرده بود و فعالیت های کاملا ضددین می کرد و مرتد بود او و علی اکبر حکمی زاده صاحب اسرار هزار ساله که امام جوابش را با کتاب کشف اسرار داد رسما مرتد بودند. علی اکبر حکمی زاده در مدرسه رضویه با من هم حجره بود. پدر علی اکبر حکمی زاده در بین علما شخص اول قم بود در ضمن همشیره زاده آقای سیدمحمود طالقانی هم بود یعنی پدرش آشیخ مهدی قمی تقریبا در ردیف اشخاص اول علما قم بود.

* علت ارتداد وی با توجه به موقعیت خاص پدرش چه بود؟

*آیت الله بدلا: می توان گفت علت ارتداد وی رابطه با کسروی و گروهی از آمریکایی ها بود. در آن زمان آمریکاییها علاوه بر بیمارستان و کالج و... مبلغانی نیز در این داشتند که نخبگان را جذب می‌کردند مخصوصا جوان های شیعه را.

* ظاهرا شما با مرحوم آیت الله طالقانی هم دوستی داشتید حال که نامی از ایشان برده شد قدری هم از ایشان بگویید.

*آیت الله بدلا: آقای سیدمحمود طالقانی در مدرسه رضویه با ما بودند و پدر ایشان اقا سیدابوالحسن طالقانی در تهران از شخصیت‌های برجسته بودند و منزلشان نزدیک منزل حاج عباسقلی بازرگان پدر مهدی بازرگان بود. چون منزل اقا سیدابوالحسن طالقانی در تهران وسعتی نداشت برنامه ها و جلساتشان در منزل حاج عباسقلی بازرگان انجام می‌شد که من و اقاسیدمحمود طالقانی و علی اکبر حکمی زاده در این مجالس شرکت می کردیم از جمله کارهای آقاسیدابوالحسن طالقانی این بود که دعوت می‌کردند از تمام رجال نامی آن زمان چه ایرانی و چه خارجی که در این مجلس شرکت کنند و این مجالس کاملا آزاد بود و از همه گروه ها می آمدند و در گوشه و کنار مجلس می نشستند و درباره همه چیز با هم مخفیانه صحبت می کردند و مثلا از افرادی مانند احمد قادیانی که از هند می آمد و همانند کسروی مرتد بود و یک مذهب جدیدی اختراع کرده بود دعوت می‌کردند تا سخنرانی کند.

* برگردیم به بحث کسروی، آیا کسروی با اصل اسلام مخالف بود یا با اسلام مصطلح و متداول مشکل داشت؟

*آیت الله بدلا: خیر کسروی با اصل اسلام مخالف بود. البته یک بار در مجله‌ای که چاپ می کرد نوشت: ما با اصل اسلام موافقیم ولکن در بعضی از راه‌ها با اسلام همراه نیستیم اما در واقع با اصل اسلام مخالف بود. من هم برای ایشان نوشتم که چون شما همراه با اسلام نیستید ما هم با شما همراهی نمی‌توانیم کرد و.... و یا مثلا کسروی جشنی برقرار می‌کرد به نام کتاب سوزان کسروی و در آنها کتب مقدس اسلام همانند قرآن و مفاتیح و... و حتی کتب حوزوی را می سوزاند و پس از فوت مرحوم پدرش کتاب‌های ایشان را تماما آتش زد. الان هم این فعالیت های امثال سروش و آغاجری ما هم ریشه در همان افکار امثال کسرویها دارد و افکارشان همان افکار است. اینها هم دنباله وی همان جریانات هستند. البته در این زمان که حکومت اسلامی برقرار است این وظیفه حکومت است که با آنها برخورد کند.

* آیا سیداحمد کسروی روحانی هم بود؟

*آیت الله بدلا: بله، هم سید بود و هم روحانی، کروی در ابتدا حتی ملبس به لباس روحانی هم بود و در جمع علمای قم منبر می‌رفت اما بعد از سفر به آمریکا و بازگشت به تهران و ورود به عرصه اقتصاد، لباس را دراورد و فعالیت های ضددینی می‌کرد. به هر حال از عمده فعالیت های فداییان اسلام در آن زمان مبارزه با کسروی بود که این مبارزات باعث ایجاد نقطه آشنایی میان آنها و آیت الله بروجردی گشت.

* چه شد که شما به عنوان رابط میان این دو بزرگوار [آیت الله بروجردی و شهید نواب صفوی] انتخاب شدید؟

*آیت الله بدلا: خب دلایل زیادی دارد یکی این که ایشان به من علاقه مفرطی داشتند و من هم در تمام دروس ایشان شرکت داشتم و جزو جلسه استفتاء ایشان بودم و دیگر اینکه بنده پسر عموی واحدی ها هم بودم.

* باتوجه به رابطه خویشاوندی شما با واحدها، قدری از آنها برای ما بگویید؟

*آیت الله بدلا: ایشان 4 برادر بودند سیدمحمدتقی، سیدعبدالحسین، سیدمحمد و سیدجواد واحدی که پسرعموهای بنده هستند. سیدمحمدتقی واحدی در کرمانشاه نفوذی زیادی داشت. هنگامی که کسروی را ترور کردند به کرمانشاه گریخت و در آنجا مخفی شد و پس از دستگیری از کرمانشاه به تهران آورده شد و تا مدتها کسی از ایشان خبر نداشت و بعدا معلوم شد که ایشان به همراه گروه دیگری در زندان هستند و پس از آزادی نیز به صورت تبعید باید در تهران می‌ماندند. در مدت تبعیدشان در تهران در مسجد جامع نارمک تهران به اعتبار اینکه عده ای از اعضای آن مسجد با ایشان ارتباط داشتند نماز جمعه برقرار کردند که اولین نماز جمعه تهران حتی پیش از نماز جمعه آیت الله طالقانی، در مسجد جامع نارمک توسط ایشان برقرار می‌شد. در آن زمان نمازجمعه تهران در مسجد امام خمینی توسط امام جمعه از طایفه قاجار برقرار می شد که امام جمعه مزبور هر از چندگاهی خود در نماز جمعه آقای واحدی شرکت می‌کرد و همین طور ایت الله طالقانی در نماز ایشان شرکت می‌کردند. این نماز جمعه برقرار بود تا اینکه پس از مدتی کسالتی به ایشان عارض شد و ایشان نماز را نتوانستند برقرار کنند و به قم هجرت کردند و پس ازچندی دار فانی را وداع گفتند.
روحانی رشید سیدعبدالحسین هم هنگامی که می‌خواست از مرز خارج شود و به عراق برود تا از آنجا قرارداد عراق با بیگانگان (احتمالا قرارداد سنتو) جلوگیری کند در حین خروج از کشور دستگیر شد. در باب شهادت ایشان دو قول است: حکومت آن وقت می‌گفت در راه شهید شدند اما نزدیکان و مطلعین از جریان می‌گفتند در اتاق بختیار ایشان به شهادت رسیده‌اند و سید محمد هم که همراه با شهید نواب صفوی شهید شد.

* برخی عناصر و جریانات با اهداف متفاوت اظهار می دارند که آیت الله بروجردی با فعالیت‌های فداییان اسلام مخالف بودند. نظر حضرتعالی چیست؟

*آیت الله بدلا: آیت الله بروجردی با اینگونه فعالیتها کاملا موافق بودند و از آنها کمک و حمایت همه جانبه می‌کردند. آنچه که من اطلاع دارم این است که آیت الله بروجردی نسبت به فدایان اسلام ان طور که توهم و اظهار می‌شود نبوده‌اند. دلیلش اینکه ایشان کمک هایی به این گروه می‌کردند که عبارت بودند از کمک‌های ماهیانه که من خودم واسطه پرداخت ان به فداییان اسلام بودم و نیز کمک‌هایی که در مقاطع خاص به این گروه می‌کردند که حالا کاری نداریم که ایشان از کجا و چگونه مطلع می شدند که این عزیزان احتیاج به کمک دارند به هر حال به محض اینکه مطلع می‌شدند که آنها احتیاج به کمک دارند آنچه لازمه رفاه این قبیل اشخاص بود فراهم می‌کردند و بسیاری از این کمکها به وسیله شخص اینجانب به آنها تحویل داده می‌شد که این جدای از شهریه ای بود که به آنها داده می‌شد. البته از سوی عناصر وابسته به دربار و مخالفین فداییان اسلام حیله‌ها و شیطنت‌هایی برای بدبین کردن آیت الله بروجردی به این گروه می‌شد که من به یکی از نمونه‌های آن اشاره می‌کنم در ان زمان راه زوار برای رسیدن به حرم حضرت معصومه (س) از میان مدرسه فیضیه و دارالشفا می گذشت. عده ای از افراد مشکوک که به شدت و وانمود می کردند که از منتسبین به فداییان اسلام هستند در حجره‌های نزدیک در حرم می نشستند و می‌خواندند و با سینی و قابلمه ضرب می‌گرفتند که احتمال قریب به یقین آنها نه طلبه بودند و نه از گروه فداییان اسلام بلکه تنها اجیرشدگانی بودند از جانب دربار برای بدبین ساختن مرجعیت و عوام الناس نسبت به گروه فداییان اسلام. برخی از مرتبطین با آیت الله بروجردی به ایشان خبر رساندند که عده ای منتسب به گروه فداییان اسلام چنین کاری می‌کنند و ایشان هم خشمگین شد و دستور داد شهریه شان را قطع کنند اما در واقع آنها از جانب دربار بودند. با این حال ایشان "آیت الله بروجردی " تا آخرین لحظات هم از آنان حمایت می‌کرد و به آنها معتقد بود. ماهیانه مبالغی به واحدیها کمک می‌کرد و بارها و بارها توسط خود من برای شهید نواب صفوی کمک های زیادی می فرستاد. حتی یک بار خود من مأمور شدم تا یک مبلغ بسیار زیادی را به تهران ببرم و توسط پسرعموهایم شهیدان واحدی محل خانه‌ای که متعلق به شهید نواب صفوی بود در محله آبشار و هیچ کس از جای آن اطلاع نداشت را پیدا کردم و کمک آیت الله بروجردی را به ایشان تحویل دادم. حالا به ایشان از کجا الهام می‌شد و مطلع می‌شد که فلان شخص احتیاج به کمک مالی دارد خدا می‌داند ولی احتمال زیاد اینها از امدادهای غیبی بوده.

* دیدگاه دیگر علما آن عصر در رابطه با فعالیت‌های فداییان اسلام و شهید نواب صفوی چه بود؟

*آیت الله بدلا: آیت الله العظمی صدور و آیت الله العظمی سیدمحمد تقوی خوانساری که از بزرگترین مراجع آن عصر بودند فعالیت‌های آنها را کاملا تأیید می کردند. به عنوان مثال: در سال 1327 بعد از جنگ جهانی دوم که انگلیس و اسراییل خاک فلسطین را اشغال نموده بودند فداییان اسلام دفتری باز نموده بودند که در آن برای کمک به فلسطین فعالیت می نمودند و کمک مالی جمع می‌کردند. من یک روز در محضر آیت الله العظمی خوانساری بودم و ایشان هم نمی دانست که من با فداییان مرتبطم و پسرعموی واحدی ها هستم. عده ای آمدند و شروع نمودند به شکایت از این حرکت فداییان که یعنی چه که اینها کمک جمع می‌کنند؟ اینها چه کاره اند؟ دفتر باز کردن و این مدل کارها چه معنایی دارد و از این نوع صحبتها آیت الله العظمی سیدمحمد تقی خوانساری در جواب فرمودند که روزی یک نفر در حال هیزم شکنی بود و با هر بار فرود آوردن تبریک "هی " می کشید یک نفر دیگر به او گفت: برای اینکه من به تو کمکی کرده باشم این "هی " را من می کشم تا تو اندازه حتی یک نفس کشیدن بتوانی استراحت کنی و من می‌خواهم با این کارم به تو کمکی کرده باشم. ما هم که نه قدرتی داریم نه پولی و نه تشکیلاتی. حالا که این جمعیت فداییان اسلام دارند یک همچنان کاری انجام می‌دهند حداقل مانند همان "هی " ی است که گرچه کمک کمی است اما همین که تمام دنیا بفهمند در ایران عده ای به فکر مسلمانان فلسطینی هستند باز هم خودش ارزش دارد و در آن روز بنده خودم شاهد بودم که آیت الله العظمی خوانساری از این جمعیت حمایت و طرفداری کردند. آیت الله العظمی صدر نیز همین طور حمایت می کردند و حتی در مدرسه فیضیه مجلسی برپا کردند در حمایت از آوارگان مظلوم فلسطینی. در همین راستا در مسجد شاه سابق تهران هم مجلس دیگری به دعوت فداییان اسلام برگزار شد که جمعیت مملو از بازاریان بزرگ تهران بود و مجلس شلوغی هم شد و در آن مجلس اقای سیدعبدالحسین واحدی منبر رفتند و ساعتها هم طول کشید اما مردم استقبال می‌کردند.

* یکی از خاطرات شیرینتان را در برخورد با شهید نواب صفوی بفرمایید.

*آیت الله بدلا: روزی با شهید نواب صفوی به مجلس عروسی یکی از اعضای فداییان اسلام در قم رفتیم. شهید نواب صفوی در بدو ورود فرمودند: تمام این بساط را جمع کنیم و در عوض یک روضه بخوانیم اتفاقا سریع تمام مراسم را متوقف کردند و ایشان یک روضه بسیار زیبا خواندند و بعدش هم عقد جاری شد و مجلس به اتمام رسید.

* اگر برای مخاطبین نشریه یالثارات الحسین که عمدتا نسل جوان و نوجوان می باشند توصیه‌ای دارید بفرمایید؟

*آیت الله بدلا: توصیه من به این عزیزان فقط تقوی الهی است البته معنی کردن تقوی به صرف پرهیزکاری صحیح نیست چون لازمه تقوی حرکت، سرعت و سبقت است. اگر کسی گوشه خانه بخوابد و هیچ کاری نکند که نشد تقوی. باید هم حرکت داشته باشد هم در تقوای خود سرعت داشته باشد (وسار عواالی مغفره من ربکم) و هم در این امور از دیگران سبقت بگیرد (فاستبقو الخیرات) در آخر باید همه متقین را تحت شعاع تقوی خود قرار دهد (واجعلنا للمتقین اماما) معنای تقوی صرف پرهیزکاری درست نیست. به لفظ امروز باید درتمام امور خود کنترل داشته باشد. اینکه در هر دو خطبه نماز جمعه به تقوی سفارش می‌شود و یا در دعای ندبه در سه نقطه دعا، از تقوی صحبت می‌کند نشان دهنده اهمیت تقوی است.