علویان چرا جعفری هستند؟ بر اساس اصل نبوت که هر پیغمبرى قبل از وفاتش، وصى و جانشین خویش را از جانب خدا معین مى کند، خاتم الانبیا نیز امیرالمؤمنین على(علیه السلام) را باب علم، وصىّ و خلیفه خود معرفى و امت را به اطاعت از وى امر نمود. هرچند بعد از وفات پیامبر، خلافت به امام على(علیه السلام) نرسید; اما دو خلیفه اول در تمام دوره خلافت خود ـ باستثناى اوایل خلافت ابوبکر ـ در تمام امور با حضرت على(علیه السلام) مشورت نموده و مطابق راهنمایى هاى ایشان عمل مى کردندو آن حضرت نیز همانگونه که تا پیش ازشهادت خود باب کرامت را برطالبان حقیقت گشوده بود ازارایه مشاوره و طریق صحیح به آنان که حق ایشان را غصب کرده بودند دریغ نکرد. حتى حضرت على(علیه السلام) راهنماى خلیفه اول و دوم در امر قضاوت آن ها بوده است.آنچان که بارها عمر به روایات صحیح و متواتر بیان میکند: اگر نبودعمر به هلاکت میرسید. علی(ع) وقتى که رجال و دانشمندان سایر ادیان، براى کشف حقایق به مدینه مى آمدند تا مناظره و مباحثه علمى نمایند، امام على(علیه السلام) آنان را مجاب مى کرد و بدین طریق از ارایه خدمات شایان علمى خود به جامعه مسلمین دریغ نمىورزید. بااین حال امام اول شیعه هرگز نتوانست دانشگاه علوم وفیوضات الهی خود را آنچنان که شایسته باشد مفتوح نماید وصندوقچه علوم ایشان سربه مهر به حسن وحسین علیهما سلام سینه به سینه منتقل شد ولی دوران خفقان حکومت امویان حسنین را درکنج غربت نشاند و هریک را به مشغله ای درگیر ساخت تا مسلمانان نتوانند ازسرچشمه های جوشان علوم بهره مند شوند. پس از شهادت امام حسن مجتبى(ع)، امام حسین، امام سجاد و امام باقر(علیهم السلام) تحت فشار شدید و آزار و اذیت اموى ها قرار گرفته و تحت نظر و کنترل بودند.آنچنان که آمار آمد وشدها به منزل امامان معصوم لحظه به لحظه به حکومت مدینه ودربار حکام اموی گزارش میشدو فقط عده قلیلى از شیعیان خاص، موفق به دیدار آن ها و اخذ حقایق و علوم مى شدند تاآنکه بالاخره هر کدام از فرزندان رسول الله(صلى الله علیه وآله) را به طریقى به شهادت رساندند. در اوایل قرن دوم هجرى، درگیرى هاى شدیدى بین بنى عباس و بنى امیه شکل گرفت و اموى ها مشغول و مجبور به دفاع از حکومت خود شدند. در نتیجه توان ادامه آن سختگیرى ها و کنترل ها را نداشتند. لذا امام صادق(علیه السلام) با استفاده از این فرصت، از انزوا بیرون آمد و خانه خود را به دانشگاه علوم الهی مبدل ساخت و باب این دانشگاه را به روى همه مردم باز گذاشت. ایشان آزادانه در منبر مساجد به نشر علوم و احکام و قواعد دین مى پرداخت آنچنان که بنابر روایت مستند در این زمان بیش از چهار هزار طلبه و دانشجوى علم و دانش از دریاى بى کران علم آن حضرت بهره گرفته وهریک به دانشمندان و اندیشمندان شهیری درعصر خود مبدل که نام برخی ازآنها وعلوم مکشوفه ایشان تاکنون مورد بهره برداری قرار میگیرد. شاگردان خاص آن حضرت با بهره گیرى از جلسات درس ایشان، درباره مبانى علمى، قسمت هایى از چهارصد اصل معروف را نوشتند که به «اصول اربعه مائه» معروف شد.یکى از خوشه چینان مکتب آن حضرت به نام جابر بن حیان کتابى شامل هزار ورق و پانصد رساله به رشته تحریر در آورد. جابربن حیان بابهره گیری ازاین سرچشمه جوشان موفق به کشف الکل گردید که تاکنون علوم پزشکی و شیمی خود را مدیون این کشف بزرگ میدانند. امام جعفرصادق(ع) علیرغم تلاش بدخواهان شیعه برای نمایش تک بعدی ازآن و هادیان این مذهب دردوران مذکور علوم مختلفی را در اولین دانشگاه بزرگ اسلام وجهان تدریس نمود که ازجمله آنها میتوان به : شیمی،فیزیک ،نجوم ، ریاضی،فقه و حقوق اسلامی و...اشاره داشت . بنابراین براى هیچ کدام از اهل بیت عترت و طهارت، چنین فرصتى پیش نیامده بود تا بتوانند به نشر احکام و قواعد فقهى، تفسیر آیات قرآن مجید و کشف اسرار حقایق بپردازند. چون این موقعیت بیشتر براى امام جعفر صادق(علیه السلام) پیش آمد، لذا مذهب شیعه با مهر "جعفری " مذین از علوم الهیه آن امام گردید و تاکنون به واسطه این جوشندگی در علم به نام آن حضرت اشتهار ومعروفیت یافت . اشتهار مذهب شیعه به نام امام جعفرصادق(علیه السلام) هیچ دلالتى بر تفاوت بین ایشان و اجدادش و نیز عموى بزرگوارش امام حسن مجتبى(علیه السلام)که از امامان بر حق شیعه است، ندارد.بلکه مبدء ودلیلی برای علمی بودن چهره شیعه بشمار میرود. آیا امام صادق فقط به شیعیان درس میداد؟ پاسخ این سوال به قطعیت خیر است زیرا اکابر علما و فقهاى بزرگی از اهل سنت، نظیر: ابوحنیفه، مالک بن انس، یحیى بن سعید انصارى، ابن جریح، محمد بن اسحق، یحیى بن سعید قطان، سفیان بن عیینه و سفیان ثورى از مکتب آن حضرت بهره گرفته و افتخار شاگردی آن حضرت را باخود همراه ساخته اند . اما آنچه ازآن جز به تهجر و تبعیت ازکج فهمی های گذشتگان نمیتوان یاد کرد ،موجب شده تا حق جویان اهل سنت تاکنون از حقانیت واعلمیت ستارگان آسمان ولایت کم بهره باشند که از نشانه های آن فقط ذکر همین مطلب کفاف میکند که باوجود پرورش شاگردان بزرگی چون افراد صدر و ذکر نام امام جعفر صادق (ع) باوجود آن همه روایت و اصل معروف که درعموم کتب اهل سنت نیز ذکر شده جزو ائمه اربعه این مذهب قرار نگرفته است . حال آنکه این امام همام به جهت نسب و فضیلت که در صفحات کتب مشهوره اهل سنت به آن اذعان و تاکید شده سرآمد افرادیست که دربیان اصول و فروع شرعیه و علمیه بدون درک حضرت رسول (ع) به بیان روایات متضاد ازیکدیگر اقدام نموده اند. اما آنچه ائمه طاهرین الاخصوص امام ششم شیعیان ثبت و ضبط درپرونده علمی وشرعی شیعه نموده به بیان خود ایشان هیچ نبوده جز آنکه انتقال کلام رسول گرامی اسلام باشد. |
![]() |
![]() |