به مناسبت 30ذیقعده سالروز شهادت نهمین چراغ هدایت دنیا در نگاه امام جواد(ع) امام جواد(ع) یکی از امامان هادی به سوی راه راست کمال و تقرب به خداوند است. وی که نوری از انوار محمدی(ص) است، در نقش اسوه کامله در حوزه های بینشی و نگرشی ظهور یافته و به مردمان هم عصر و پس از خویش، رفتارها و اندیشه های صحیح و راستین را آموخته است تا بتوانند با بهره گیری از آنها، موقعیت های خود را تحلیل و بر پایه آن کنش و واکنش مناسب را بروز دهند. براین اساس به حکم عقل و شرع، بر ماست تا نسبت به اندیشه ها و نگرش های آنان اطلاع کامل و کافی به دست آورده و به عنوان سرمشق عملی در زندگی، از آنان پیروی نماییم. بینش و نگرش آنان بر خلاف عالمان و دانشمندان رسمی، تنها در حوزه نظری نیست؛ زیرا هدف آنها این است که انسان تربیت کنند. بر این اساس همه حرکات و سکنات از قول و فعل و تقریر ایشان بر ما حجت است و باید از آن اطاعت و بهره گیری کنیم تا به مقامات عالی و کمالی انسانی دست یابیم. آن حضرت(ع) همانند سیزده نور الهی دیگر، انسان های تمامی هستند که کمال را به نهایت رسانیده اند و چیزی از حقیقت انسانی را وانگذاشته اند. از این رو می توان به قطع و یقین با استفاده از روش زندگی و اندیشیدن آنان به مقامات انسانی رسید. نویسنده این مطلب تلاش کرده با بهره گیری از یکی از جوامع کلم آن حضرت(ع) تحلیلی از اندیشه ها و نگرش های آن حضرت ارائه دهد و ما را با گوشه ای دیگر از حقیقت زیستن کمالی و تمامی آشنا سازد. با هم این مطلب را ازنظر می گذرانیم. اولویت گرایش به مادیات در انسان بی گمان انسان در دنیاست که معنا و مفهوم می یابد؛ زیرا بخش مهمی از زندگی انسانی با دنیا آمیخته است و دنیا به آدمی ماهیت و هویت می بخشد؛ چون انسان، موجودی است که نفس وی در دنیا شکل می گیرد و به کمال می رسد. این روح الهی در کالبد خاکی و دنیوی است که رشد می یابد و به سوی کمال می رود و حقیقت و ماهیت و هویت خویش را شکل می بخشد. از اینرو دنیا یکی از مهم ترین و اصلی ترین شاخصه ها و مؤلفه های هستی انسان را شکل می دهد. دنیا با همه اهمیت و جایگاهی که برای هستی انسان دارد، بزرگ ترین خطر و تهدید نیز می باشد که آدمی را به سوی نیستی و نابودی واقعی یعنی دوزخ جلال و خشم و انتقام الهی سوق می دهد؛ زیرا نفس آدمی به سبب آن که گرایش طبیعی به خاک و عناصر دنیوی دارد، تمایل کمتری به امور مربوط به معنویات و انتزاعات و کلیات و امور عقلی و اخروی و روحی نشان می دهد و لذا جنبه های خلقی انسان بر جنبه های روحی وی می چربد و گرایش انسان به مسایل مادی بیش از معنوی و به جزئیات بیش از کلیات و به دنیا بیش از آخرت بروز می کند. نفس انسانی همان روح دمیده شده در کالبد خاکی است. این نفس هرچند که در شرایط اعتدال و استوا آفریده شده و دو دسته از الهامات تقوایی و فجوری از سوی خداوند و شیطان، وی را به دو سوی متضاد می کشاند، ولی او از عقلی برخوردار است که فطرت را یاری می رساند. اگر انسان به فطرت پاک خود باقی بماند، همواره در برابر تمایلات و گرایش های نفسانی به سوی پستی ها و زشتی ها، مقاومت می کند و نفس لوامه و سرزنشگر که از آن به وجدان نیز یاد می شود، وی را از ارتکاب زشتی ها و پلیدی ها که از آن به فجور نیز یاد می شود، پرهیز می دهد. البته نفس به سبب همان تمایلات و گرایش های طبیعی و غریزی به مادیات و امور دنیوی، گاه از حد اعتدال می گذرد و به سوی فجور متمایل می شود و این گونه است که در این هنگام نفس آدمی به جای آن که لوام و سرزنشگر باشد، اماره به سوء و بدی ها می شود و در مقام نفس اماره ظاهر می گردد. تنها انسان هایی که با بهره گیری از فطرت و نفس لوامه و عقل مدبر خود توانسته اند مدیریت نفس را به عهده بگیرند، می توانند به سکون و آرامشی دست یابند که از آن مقام، به نفس مطمئن یاد می شود. بنابراین انسان ها تا زمانی که به مقامی دست یابند که نفس ایشان به اطمینان و سکون برسد، در دنیا گرفتار نوسانات شدیدی می شوند که گاه به سوی نفس لوامه و گاه به سوی نفس اماره کشیده می شوند بنابراین هرگز رنگ آرامش و آسایش را نمی بینند و در تردید و اختلاف با خود به سر می برند. نقش دنیا در هویت بخشی آدمی این اقتضای دنیوی نفس است که این گونه عمل کند. بنابراین نمی توان از نقش دنیا در هویت بخشی و ماهیت بخشی آدمی غافل بود. به این معنا که دنیا همان گونه که در ماهیت بخشی به مفهوم انسان و انسانیت نقش دارد به همان اندازه در هویت بخشی و ایجاد یک موجود جدید با هویت تازه نیز تأثیر می گذارد. بنابراین هر کسی تا زمانی که در دنیا زندگی می کند، با کارها و اندیشه ها و نگرش ها و رفتارهای خود، درحال ساختن خودی است که از آن به هویت شخصی و یا شاکله وجودی یاد می شود. شاکله وجودی هر انسان، همان شخصیت وی است که در یک فرآیندی آن را می سازد و به آن شکل ثابت می بخشد. در تصویر اسلامی هر کسی درحال ساختن شاکله و شخصیت خویش از طریق بینش ها و نگرش هاست. بنابراین ماهیت ثابت و حقی ندارد، بلکه این ماهیت، زمانی به ثبوت و حقانیت می رسد که خود، آن را به تمام و کمال از طریق بینش ها و نگرش هایش ساخته باشد، در این حالت است که هر کسی چیزی می شود که خود ساخته است. برخی به شکل شتر، گاو و پلنگ یعنی موجودی با خصوصیات سه حیوان مختلف و برخی گوسفند، خوک، خر و اسب و یا اشکال دیگر ماهیت و هویت خویش را بازسازی می کنند. برخی از مفسران بر این باورند که «اذاالوحوش حشرت» اشاره به حشر و نشر انسان ها با ماهیت های حیوانات وحشی در روز رستاخیز دارد؛ به ویژه این که خداوند می فرماید انسان هایی هستند که همانند چارپایان یا پست تر از آنان می باشند این چارپایان درحقیقت شاکله و شخصیت و هویت و ماهیت جدیدی است که انسان در دنیا برای خود ساخته است. این که خداوند برخی از انسان ها را به شکل بوزینه و یا خوک، مسخ نموده است از آن روست که ماهیت و شخصیت و هویت این افراد به سبب بینش ها و نگرش هایشان درحقیقت مسخ شده بود و خداوند تصویر قیامتی و برزخی این افراد را به صورت مجسم و دنیوی به ما نشان داده است. این که برخی از حجاج را ابوبصیر نابینا به اشاره امام صادق(ع) جانورانی زشت و وحشی می بیند از آن روست که آنان ماهیت و شاکله وجودی خویش را در کارخانه دنیا این گونه ساخته و پرداخته اند. بنابراین در تصویری که قرآن و امامان(ع) براساس آموزه های وحیانی، از دنیا ارائه می دهند، دنیا کارخانه هویت سازی و ماهیت سازی است. انسان ها در دنیا ماهیت خویش را به ماهیات و هویات دیگر تبدیل می کنند و حقایق جدید می یابند. از این رو استاد کامل آیت الله حسن زاده آملی می فرماید که انسان در حقیقت نوع منطقی نیست بلکه براساس اندیشه های اسلامی، جنسی است که تحت آن انواع قرار دارد و هر انسانی می تواند ماهیت خویش را به انواع مختلفی تبدیل و تغییر دهد و درنهایت با شاکله و شخصیت و ماهیت و هویتی در قیامت ظاهر می شود که برای خود ساخته و ثابت و حق گردانیده است. دنیای مثبت و منفی دنیا از نظر اسلام و قرآن، امری ارزشی و یا ضدارزشی نیست، بلکه از نظر قرآن، دنیا مکانی بسیار زیبا برای ساختن ها و شدن هاست. انسان ها در زندگی خویش درحال صیروره و شدن ها هستند و این دنیا است که به ایشان چنین امکانی را می بخشد تا ماهیت و هویت خویش را بسازند. با این همه، گرایش به دنیا به عنوان یک اصل، از نظر قرآن مردود است و انسان ها نباید این مرحله را مرحله کامل و نهایی بشمارند و خود را به آن دلبسته نمایند، بلکه دنیا ابزار و مسیری برای رفتن به سوی کمال و نهایت هاست. در روایات بسیاری دنیا مورد ستایش و سرزنش قرار گرفته است که هر یک ناظر به نگرشی است که انسان به دنیا دارد. اگر انسان دنیا را دارالقرار و ایستگاه نهایی بداند گرفتار آرایه های آن می شود و در دام آن می افتد و نمی تواند مسیر شدن های کمالی را به پایان ببرد. اما اگر دنیا را بخشی از مسیر شدن های کمالی بشمارد، در این حالت دنیا برای او یکی از مهم ترین مکان هایی می شود که باید ارزش هر دم و لحظه آن را قدر شمارد و از آن بهره گیرد. پیامبر اکرم(ص) خطاب به اباذر غفاری فرمود: یا اباذر، الدنیا ملعونه و ملعون ما فیها الا من ابتغی به وجه الله...؛ ای اباذر، دنیا و آنچه در آن است، بی ارزش و از رحمت الهی به دور است، مگر مقداری که موجب رضایت خداوند متعال گردد. (بحارالانوار، ج 28، ص 78، روایت 3) حضرت علی(ع) می فرماید: الدنیا دار ممر لا دار مقر والناس فیها رجلان: رجل باغ نفسه و اوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها؛ دنیا خانه ای است که انسان از آن عبور می کند، نه محل استقرار دایم و همیشگی؛ مردم در دنیا دو گروه هستند؛ گروهی خودشان را به دنیا فروخته و به عذاب الهی گرفتار می نمایند و گروهی دیگر، خود را خریده و از قید دنیا آزاد می سازند. (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 81، ص 329) با توجه به این گونه روایات، نتیجه می گیریم که بالاترین سرمایه انسان برای تکامل مادی و معنوی، عمر و حیات و امکانات موجود در این دنیا است که به دو صورت می تواند از آن استفاده نماید، گاهی هدف و توجه انسان به مال، ثروت، مقام و خوشی ها و لذات زودگذر همین دنیاست و برای رسیدن به آنها تلاش می نماید و هدفی جز اشباع غرایز حیوانی و امیال نفسانی ندارد و در دریای کبر، غرور، خودپسندی، جهالت و نادانی غوطه ور است که همان دنیاطلبی مذموم و مورد سرزنش است. اما گاهی دیگر، انسان به دنیا به عنوان ابزاری برای شدن های کمالی و تقرب الهی توجه می کند و می کوشد تا از هر چیز و فرصت دنیوی برای رسیدن به خداوند استفاده کند و شاکله وجودی خویش را چنان بسازد که آموزه های هدایتی و وحیانی قرآن به وی گفته است. بازار بزرگ دنیا امام جواد (ع) این پیشوای بزرگ انسانیت و ولایت و خلافت (ع)، در تصویری که از دنیا ارائه می دهد به گوشه ای دیگر از حقیقت آن اشاره می کند که بسیار سازنده برای انسان هایی است که می خواهند در این صیرورت و شدن های کمالی به سوی اسمای جمالی خداوند حرکت کنند و در بهشت رضوان اکبر الهی جای گیرند. آن حضرت (ع) در کلامی که باید آن را از جوامع الکلم برشمرد می فرماید: «الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسرالاخرون؛ دنیا بازاری است که عده ای در آن سود می برند و عده ای دیگر ضرر می کنند» (بحار الانوار، ج 87، ص 366) و تحف العقول، بخش سخنان امام جواد (ع)) خداوند در سوره عصر در تحلیل زندگی انسان در دنیا می فرماید: «والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوالصالحات و تواصوا بالحق و تواصوابالصبر؛ سوگند به عصر که انسان هر آینه در خسران و زیان است مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند و دیگران را به حق و صبر سفارش نمودند. هر چند که برای عصر، معانی گوناگونی گفته اند ولی به نظر می رسد که مراد از آن همین بخش از زندگی انسان در دنیاست؛ زیرا انسان در یک فرآیند زمانی پدید می آید و بالنده می شود. این فرآیند از زمانی که در ذات الهی به شکل عین ثابت تا زمانی که به شکل روح و سپس نفس حرکت می کند و از عالم برزخ نزولی فرود می آید و در دنیا مستقر می شود و از متاع های آن سود می برد تا زمانی که به عالم برزخ صعودی در می آید و راه کمال خویش را تا ذات الهی ادامه می دهد و چرخه و دایره انالله و اناالیه راجعون به پایان می رساند، فرآیند طولانی است که زندگی آدمی در دنیا از همه مهم تر و اساسی تر است؛ زیرا در این بخش از سیر و حرکت انسان، عصاره وی گرفته و حقیقت او آشکار می شود. از این رو به آن ؛، عصر و زمانی گفته می شود که عصاره وجودی وی گرفته شده و شناخته می شود و شدن های اصلی و اساسی خود را انجام می دهد. خداوند می فرماید انسان در زندگی دنیوی خویش (عصر) در خسران و زیان از دست دادن سرمایه وجودی و ظرفیت های کمالی و اساسی خود است و تنها در این میان تنها کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده و دستگیر دیگران در مسیرکمالی به عنوان خلافت الهی بوده و به سوی حق دعوت و در کارهای نیک و صالح، آنان را یاری و کمک (صبر) کرده اند، سربلند و موفق هستند و از خسران و زیان در امان می مانند. بنابر این دنیا بازار بزرگی است که هر کسی متاع خویش را عرضه می کند. برخی در این بازار نه تنها سودی نمی برند بلکه اصل سرمایه های وجودی خویش را از دست می دهند و همه توانایی ها و ظرفیت های وجودی خود را بر باد می دهند و چیزی برای خویش باقی نمی گذارند. از جمله این افراد می توان به اصحاب سبت اشاره کرد که به سبب قانون گریزی و دور زدن قانون الهی، به شکل بوزینه در آمدند و شاکله وجودی خود را در همین دنیا بروز و ظهور دادند؛ زیرا کسانی که هنجارشکن و قانون گریز هستند و می کوشند تا با کلاه های شرعی و مانند آن قانون الهی را دور بزنند، بوزینگانی هستند که از انسانیت و قانون بهره ای نبرده اند؛ آنان کسانی هستند که گمان می کنند قانون، ابزار تمسخر و بازیچه هواهای نفسانی آنان است و همانند بوزینگان برای قانون شکلک در می آورند و قانون را با دور زدن و کلاه شرعی گذاشتن، بی اعتبار و بی ارزش می کنند و به تمسخر می گیرند. بنابر این چنین افرادی حقیقت بوزینگی خویش را آشکار می کنند و در نهایت از ظرفیت های انسانیت بی بهره می مانند و زیانکاری وجود انسانی خویش را به بوزینه ای تبدیل می کنند و تغییر ماهیت و هویت می دهند. امام جواد (ع) برنده بزرگ بازار دنیا اگر به سیره عملی امام جواد (ع) نگاهی گذرا افکنده شود به خوبی آشکار می گردد آن حضرت رابح بزرگ بازار دنیا بوده است. به این معنا که وی همان گونه که می اندیشد، عمل می کند و همان گونه که می گوید، انجام می دهد و از هر چه پسندیده است پیروی می کند و هر آن چه را که ناپسند است، برای خود و دیگران نمی خواهد. آن حضرت (ع) با آن که در مقامات باطنی و معنوی، سر آمد روزگار خویش و حجت کامل و تمام الهی بر مردمان زمان خویش بوده است، در نظر گاه اهل ظاهر و دنیا نیز در مقامات عالی و بلندی نشسته بود که بسیاری غبطه آن را می خوردند. وی داماد خلیفه عباسی بود که برای بسیاری از اهل دنیا، مقام بلند و بزرگی بشمار می رفت و ارزش او از نظر ایشان می افزود. با این همه وی برخلاف اهل دنیا و ظاهر هرگز به این مقام دامادی توجه و اعتنایی نداشت. به این معنا که آن حضرت با حضور در مقامات ظاهری دنیوی و حضور در مراکز قدرت به سبب دامادی خلیفه نخواست از موقعیت ظاهری و دنیوی خویش بهره گیرد. بسیاری از مردم حتی مدعیان زهد و تقوا هنگامی که درمقام قدرت قرارمی گیرند، رفتار و نگرشی دیگر می یابند و طوری دیگر عمل می کنند بطوری که قدرت و مقام برای آنان آفت جان و مایه زیان و خسران ابدی می شود. در داستان هاست که عبدالملک بن مروان: پنجمین خلیفه اموی درسال62هـ.ق درمدینه بدنیا آمد، پدرش مروان بن حکم مدتی خلیفه اموی بود. عبدالملک در مدینه بزرگ شد و بعد از اینکه پدرش از دنیا رفت، درسال 56 قمری در سن 04 سالگی خلیفه امویان در دمشق شد. قبل از اینکه خلیفه شود، پیوسته در مسجد بود و قرآن می خواند و خودش را با زهد و عبادت در نظر مردم موجه جلوه می داد به طوری که او را «حمامه المسجد» یعنی کبوتر مسجد می گفتند؛ ولی به محض رسیدن به خلافت، با همه ارزش های اسلامی و اخلاقی، خداحافظی کرد. زمانی که به وی خبر خلافت دادند، در مسجد درحال تلاوت بود. دراین حال قرآن را برهم نهاد و گفت: «هذا فراق بینی و بینک و هذا آخرالعهد بک؛ این آغاز جدایی میان من و توست و این آخرین دیدار باتوست.» بسیاری از اهل دنیا این گونه هستند که درمقام قدرت و موقعیت های برتر، حقیقت و شاکله وجودی خویش را چنان که هست نشان می دهند. این درحالی است که امام جواد(ع) با آن که به اجبار در مقام دامادی خلیفه قرارمی گیرد، هیچ دلبستگی و علاقه ای به دنیا از خود نشان نمی دهد و بارها و بارها ثروت خویش را در راه خداوند انفاق می کند، به گونه ای که به جواد (بخشنده) معروف شد. آن حضرت (ع) درمقام انسان کامل بودن، در جایگاهی بود که در کائنات به اذن الهی تصرف می کرد و نیازی به دنیا و مقامات آن نداشت. بلکه این دنیا بود که به وی نیاز داشت تا دنیا و هرآن چه در آن است را به کمالات لایق و شایسته شان برساند. مقام ایشان به گونه ای بود که خاک و طلا برای ایشان مساوی بود و به همان سادگی که طلا را به خاک بی ارزش بدل می کردند، می توانستند خاک را به طلا تبدیل کنند. چنان که در روایت است که اسماعیل بن عباس هاشمی می گوید: در روز عیدی به خدمت حضرت جواد(ع) رفتم، از تنگدستی به آن حضرت شکایت کردم. حضرت سجاده خود را بلند کرد، از خاک، قطعه ای از طلا گرفت. یعنی خاک به برکت دست حضرت به پاره ای طلای گداخته مبدل شد. آن را به من عطا کرد. من آن را به بازار بردم شانزده مثقال بود. (اثبات الهداه ، ج3، ص833- بحارالانوار، ج50،ص94- مدینه المهاجز، ص7، ص373- مؤسسه الامام الجواد(ع)، ج1، ص 352) با این همه آن حضرت (ع) همانند دیگر امامان، خاندان پاک و طاهر عصمت و طهارت(ع) می کوشیدند تا از دسترنج خویش به دیگران کمک کنند و همانگونه که امیرمؤمنان(ع) با چاه کنی و نخلستان سازی و وقف آن به فقیران و بینوایان، می کوشید تا انفاق به دیگران را بیاموزاند، امام جواد(ع) نیز این گونه عمل می کرد و از دسترنج خویش انفاق می نمود. امام جواد(ع) الگوی همه کسانی است که می خواهند دراین بازار بزرگ دنیا که خداوندش «عصر» نامیده و بسیاری خسران و زیان می کنند، سود برند و شخصیت و شاکله خویش را چنان از طلای حقیقت توحید بسازند که دیگر هیچ چیزی در ادامه فرآیندهای شدن، تغییری در آن ندهد و شیاطین را به ایشان دسترسی نباشد. آن حضرت(ع) در بینش و نگرش عملی خود به ما آموخت که زندگی دنیوی تنها زمانی ارزش و اعتبار می یابد که بدانیم و بتوانیم به درستی از موقعیت خویش بهره گیریم و متاع خوب بخریم و از سرمایه ها و داشته های وجودی خویش به درستی بهره گیریم. باشد با پیروی از ایشان به شدن های کمال جمالی دست یابیم و دنیا را بازاری برای سود وجودی خویش قرار دهیم. |
|
باتشکرازخلیل منصوری |