اگر ان روز امام ماحسین تنها شد-نگذاریم که ان حادثه تکرار شود
داستان عجیبی است که دل راکباب میکند این روایت محافظ شیخ از لحظات دار زدن شیخ فضلالله
غالب تاریخنویسان مشروطه، شیخفضلالله نوری را با عنوان طرفدار استبداد معرفی کردهاند و در محکومیتش قلم زدهاند اما محاکمه و اعدام این فقیه بزرگ، چهره دیگری از او در تاریخ باقی گذاشته و جوّی را که در اجتماع اواخر عمر او پیدا شد تا این اقدام را در حضور مردم موجه نماید در هم شکست. آقای علی دوانی در جلد اول نهضت روحانیون ایران به نقل از ضیاءالدین دری مینویسد: «من تا آن وقت با آن مرحوم (حاج شیخفضلالله) آشنایی نداشتم. زمانی که مهاجرت کردند به زاویة مقدسه یک روز رفتم وقت ملاقات خلوت از ایشان گرفتم. پس از ملاقات عرض کردم میخواهم علت موافقت اولیة حضرت عالی را با مشروطه و جهت این مخالفت ثانویه را بدانم. دیدم این مرد محترم اشک در چشمانش حلقه زد و گفت من والله با مشروطه مخالفت ندارم با اشخاص بیدین و فرقة ضاله و مضله مخالفم که میخواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند. روزنامهها را لابد خوانده و میخوانید که چگونه به انبیاء و اولیاء توهین میکنند و حرفهای کفرآمیز میزنند. من عین حرفها را در کمیسیونهای مجلس از بعضی شنیدم از خوف آنکه مبادا بعدها قوانین مخالف شریعت اسلام وضع کنند خواستم از این کار جلوگیری کنم لذا آن لایحه را نوشتم (منظور اصل دوم متمم قانون اساسی) تمام دشمنیها از همان لایحه سرچشمه گرفته است.ادامه مطلب...