سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با خرد است که آدمیان به ستیغ دانش [امام علی علیه السلام]

 

نگاهی نو به مقوله شیطان پرستی

شیطان پرستی یکی از اعتقاداتی است که برخی به آن پیشینه هزاران ساله می‌دهند و دلیل آن را پرستش هر موجود دارای قدرت توسط مردمان هزاران سال پیش می‌دانند...

امروزه، مکاتب نوپدید دینی قرار است انتقام خداوند را بگیرند. اگر دوران قرن بیستم، دوران زیر رادیکال بردن خدا و کشتن او بود، قرن بیست و یکم، قرن انتقام الهی است. این انتقام الهی، در فضای ادیان کلاسیک وجود ندارد، خداوند در این ادیان رحمت خود را یک‌سره بر زندگی انسان گسترانیده و این رحمت تداوم داشته و خواهد داشت. مکاتب نوپدید دینی از معنویت می‌گویند، اما معنویت آنها، ملغمه‌ای‌ست از راست و دروغ ، بین علم فیزیک و متافیزیک است و سعی می‌کند بین این دو ارتباط برقرار کند. در این بین معنویت نقش پل ارتباطی را ایفا می‌کند.

شیطـان‌پرستـی به چه معنـاست؟

روزگار عجیبی است؛ هر گوشه، در هر خیابان یا بین دوستان را که نگاه می‌کنی درباره این کلمه می‌شنوی؛ به خصوص در بین کسانی که ادعای متال‌بازی و گوش دادن به موسیقی متال به خصوص سبک بلک‌متال را یدک می‌کشند. چیزی که الان در جامعه مشاهده می‌شود باب شدن شیطان پرستی و انداختن "پنتاگرام" در گردن است. بلک‌متال Darkthrone ، مریلین مانسن ، نیروانا ، آنتون لاوی، کلیسای شیطان ، satanic bible ، آدم خواری ، skull-n-bone .... احتمالا حداقل یکی از این کلمات تاکنون شنیده‌اید، آدمهای عجیبی را هم دیده‌اید که خودشان را طرفدار این نام‌ها و گروه‌ها می‌دانند! موسیقی‌های آنها را گوش می‌دهند، گاه‌گاه لباس‌های عجیب غریب می‌پوشند، علامت‌های خاصی بین خودشان دارند و به قول خودشان "تیریپ خفن می‌زنن!"

از اینها که بگذریم حتما زیاد هم شنیده‌اید که در فلان کشور یک عده‌شیطان پرست یک آدم را تکه‌تکه کردند یا خوردند یا فلان جنایت را انجام دادند. لذا بر آن شدیم تا در مورد شیطان‌پرستی و شیطان‌پرستان تحقیقی اجمالی به عمل آوریم.
شیطان‌پرستی به معنی پرستش شیطان به عنوان قدرتی فوق‌العاده قوی و بسیار قوی‌تر و موثرتر از نیروهای خوب دنیوی همچون خدا است. در شیطان‌پرستی شیطان به عنوان نماد قدرت و حاکمیت بر روی زمین، قدرتی به عنوان برترین قدرت دو جهان مورد توجه و پرستش قرار دارد و این دنیایی را که به عنوان دوزخ برشمرده می‌شود را قانونمند می‌کند. در شیطان‌پرستی، غیر از استفاده از شیطان به عنوان قدرت تاریکی و قدرت مطلق از نیروها و اجنه و روح‌های پلید و شیطانی نیز برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌شود؛ و در نهایت معنای شیطان‌پرستی؛ پرستش قدرت پلیدی است. تاریخچـه شیطـان‌پرستــی شاید عده‌ای شیطان پرستی را آئینی مدرن و در نهایت مربوط به قرن
۱۶ - ۱۵ میلادی بدانند اما واقعیت چیز دیگری است. شاید بتوان تاریخچه شیطان‌پرستی را به قرون اولیه پیدایش آدمی نسبت داد. البته شواهد به دست آمده این حرف را تصدیق می‌کند که شیطان پرستی در نواحی آمریکای لاتین، آمریکای جنوبی و آفریقای مرکزی به قرن‌ها قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد و قبایلی که آثاری از آنها باقی مانده است این احادیث را تصدیق می‌کنند.

راز پرستش شیطان چیست؟

قدرتی که بشر امروز با شیطان‌پرستی به دنبال آن است با اقتدار معنوی تفاوت دارد، قدرت شیطان‌پرستی، قدرت زودگذری است که در فضاهای مختلف نمی‌تواند خودش را در بالاترین جایگاه قرار دهد اما اقتدار معنوی به واسطه پشتوانه و جایگاهی که نسبت به خداوند عالم و نسبت به وحی الهی دارد، همیشه در بالاترین موقعیت می‌ایستد. انـواع شیطـان‌پرستــی از نظـر ایدئولـوژی شیطان‌پرستی جدید آیینی است دارای شباهت‌هایی به اومانیسم که انسان را برترین موجود می داند و او را تنها در برابر خود مسئول می داند: آنتون لاوییکی از سردمداران این آیین می‌گوید: " خدای باعظمت و با شکوهی وجود ندارد، و جهنمی که در آن گناهکاران کباب می‌شوند هم نیست . اینجا و حالا روز شکنجه و سختی ماست ! حالا و اینجا روز خوشی ماست ! اینجا و حالا فرصت ماست ! این روز، این ساعت را انتخاب کن که زندگی رهایی‌بخشی نیست ! " ‌
شیطان‌پرستی جدید به خدایی اعتقاد ندارد و شیطان را تنها نوعی کهن‌نماد (
archetype ) می‌داند و انسانها را تنها در برابر خود مسئول می‌داند و اعتقاد دارد که انسان به تنهایی می تواند راه درست و غلط را تشخیص دهد به همین دلیل هم این اعتقاد بیشتر به عنوان یک اعتقاد فلسفی شناخته می شود . شیطان در این اعتقاد نماد نیروی تاریکی طبیعت ، طبیعت شهوانی ، مرگ ، بهترین نشانه قدرت و ضدمذهب بودن است.

این اعتقاد دارای شاخه‌های متعددی است اما می‌توان گفت جز یکی دو نوع آن همگی دارای اصول زیر هستند:

Atheism: خدایی در شیطان پرستی وجود ندارد.

Not dualistic: روح و جسم غیرقابل دیدن هستند و هیچ جنگی بین عالم خیر و شر وجود ندارد.

Autodeists: خود پرستی ، خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانی خود یک خداست.

Materialistic: اعتقاد به اصالت ماده.

- وابسته به راه چپ بودن در برابر راه راست که راه خدایی است .

- ضد مذهب بودن خصوصا مذاهبی که اعتقاد به زندگی پس از مرگ دارند.

- عدم پرستش شیطان زیرا شیطان جسم نیست و وجود خارجی ندارد.

- اعتقاد به استفاده از لذت در حد اعلای آن زیرا تمام خوشی دنیایی است و این خوشی ها خصوصا لذات جنسی پتانسیل لازم را برای کارهای روزانه آماده می‌کنند و به هر شکلی انجام آنها لازم و ضروری است .‌

حجت‌الاسلام "ادبی" دانشجوی دوره دکترای دین شناسی تطبیقی است،‌ که به صورت تخصصی مکاتب نوپدید دینی را مطالعه می‌کند. او نویسنده چندین کتاب در زمینه عرفان و ادیان است که از آن جمله می‌توان به کتاب‌های «آشنایی با دایره‌المعارف‌های ادیان» و «اسلام، تعامل یا تقابل با جهانی شدن» اشاره کرد.

"ادبی" می‌گوید: انسان، به فطرت خود وابسته است و در پی تمنای این فطرت به معنویت‌های نوگرا گرایش می‌یابد. این معنویت‌ها به دنبال چه هستند؟ چه چیزی را می‌پرستند و چه آیین‌‌هایی دارند؟ مباحثی چون دین‌های نوظهور، فرقه‌های جدید و مکاتب نوپدید دینی، اولین‌بار در علوم اجتماعی پس از جنگ‌ جهانی دوم مطرح شدند. این ادیان سعی می‌کردند به برخی پرسش‌های غایی بشر و پرسش‌های وجودشناسی انسان پاسخ دهند.

"از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود، به کجا می‌روم، آخر ننمایی وطنم" به پرسش‌های این شعر در ادیان الهی پاسخ‌های روشنی داده شده است، اما برخی از زمینه‌ها باعث شد که برخی از ادیان کلاسیک به پس‌زمینه زندگی انسان مدرن رانده شوند و توانایی پاسخ‌ دادن به سؤالات امروزی بشر را نداشته باشند. زمینه را برای مکاتب نوپدید دینی فراهم کرد تا به پرسش‌های غایی انسان پاسخ دهند. پرسش‌هایی که می‌کوشید، خدا را در درون انسان‌ها حاضر کند و در پاسخ‌های خود تلاش می‌کرد، فضای زندگی بشر امروز را به نوعی آرامش زودگذر ارتباط دهد. مکاتب نوپدید دینی در پی پاسخ‌های غایی انسان بوده و هستند، اما این پاسخ با مسیر ادیان الهی و یا ادیان کلاسیک یکی نبود ، بلکه راه‌ متفاوتی را در پیش‌ گرفتند. ادیان کلاسیک به واسطه برخی مسائل نتوانستند خود را به‌روز کنند و یا به‌روز شدن‌شان با مسائل زندگی امروز هماهنگ نشد و انسان امروزی نتوانست، به سادگی از یهودیت، مسیحیت، بودایسم و.... برداشت‌‌های دوران مدرن خود را استیفاد کند، یک نقبی به عالم معنا زد، اما با روشی جدید که در مکاتب نوپدید دینی وجود داشت. مکاتب نوپدید دینی پاسخ وجود شناسانه به پرسش‌های بشری می‌دهد، اما به این پرسش‌ها در ادیان کلاسیک پرداخته نشده است. هرچه پیش می‌رویم،ادیان نوظهور، حضورشان را در زندگی امروز، بیشتر تحمیل می‌کنند؛ اولاً به دلیل اینکه شریعت خاصی ندارند، ثانیاً بخش خاصی از جامعه را هدف قرار نمی‌دهند و ادعای جهانی دارند. ثالثاً آیین‌ها و آموزه‌هایشان بسیار ساده و با زبان امروزی و در دسترس است، رابعاً مدعی‌اند، راهی که پیامبران کلاسیک نتوانستند فراهم کنند، در دوران مدرن با پیامبران جدید پیش‌روی انسان قرار دارد. در دایره‌‌المعارف ادیان جدید که به تازگی در انگلستان منتشر شده، بیش از 2500 دین و مرام جدید که هر کدام متدینین و مؤمنین خاص خود را دارند شناسایی شده است. برخی از این ادیان و مکاتب بسیار فعال هستند مانند، «کلیسای شیطان»، «شاهدان یهووه»، «کلیسای علم‌شناسی»، «فرزندان خداوند»، «اکنکار» (دین‌نور و صورت)، «مورمون‌ها» و «جامعه بین‌المللی وجدان کریشنا»، که فضای عینی و تبلیغات رسمی را در سطح جهان دارند. برخی دیگر هم مانند، زیرمجموعه ذن و بودیسم، که در ایران تحت عنوان اوشو تبلیغ می‌شوند وجود دارند. دسته‌دگیری از این ادیان هم بیشتر مجازی‌اند و در اینترنت فعالیت می‌کنند و در فضاهای عینی حضور ندارند.

وی در پاسخ به این سوال که آیا آماری در زمینه شیطان‌پرستی و جایگاه و تعداد آنان در کشور وجود دارد، گفت: آمارهای رسمی و غیررسمی که در این زمینه در دسترس پژوهشگران وجود دارد، نمایانگر این است که در کشور، مجالس و مهمانی‌هایی به نام شیطان و شیطان‌پرستی برگزار می‌شود. در این مهمانی‌ها بیشتر، موسیقی‌های راک، هوی متال و موسیقی‌هایی که خشونت در آن مجازند به همراه رقص‌های آتش، استفاده از مشروبات الکلی، مواد مخدر صنعتی و روانگردان نمایان است. البته، آمارهای دقیقی در برخی زمینه‌ها وجود دارد. اما شیطان‌پرستی آن‌گونه در انگلستان، ‌آمریکا و کشورهای غربی وجود دارد به هیچ‌وجه و با آن شدت و گستردگی در ایران وجود ندارد.

شیطان‌پرستی در ایران در سطح نمایش و نمادها جلوه‌گری می‌کند. تعداد افرادی که به معنای خاص شیطان‌پرست باشند بسیار ناچیز و انگشت‌شمار است. وی افزود: شاخه‌هایی از شیطان پرستی و حتی برخی مکاتب نوپدید دینی با صهیونیسم در ارتباط هستند به لحاظ مالی از صهیونیست‌ها کمک می‌گیرند. البته نمی‌توان همه مکاتب نوپدید دینی را به صهیونیسم ارتباط داد. نگاهی که همه چیز را در این عرصه توطئه‌آمیز ببیند پژوهشگرانه و علمی نیست. مدارکی وجود دارد که گواهی می‌دهند صهیونیست‌ها در کمک و مساعدت به شیطان پرستی و دیگر فرقه‌های نوظهور، از هیچ کوششی دریغ نمی‌کنند. عرفان یهودی که تحت عنوان قباله یا اصطلاح انگلیسی آن «کابالا» است، زمینه‌های، مکاتب نوپدید دینی و از جمله شیطان‌پرستی را فراهم می‌کند. عرفان عدد، عرفان نماد، عرفان قدرت پیدا کردن در هستی، عرفان تصرف در کائنات در معنای منفی خودش، از جمله مواردی است که بشر گسسته از عالم معنا به دنبال آن است. بشر گسسته از خدا، به دنبال نوعی اقتدار مجازی است که البته هیچ‌گاه به آن دست نخواهد یافت، به دلیل اینکه تنها وهم و سرابی از این اقتدار را تجربه کرده است.

وی در مورد عناوینی چون کلیسای شیطان، انجیل سیاه و... که برگرفته از مسیحیت است، گفت: اناجیل اربعه، تنها دستاورد جدی و قابل پذیرش در عالم مسیحیت هستند. انجیل 70سال پس از مصلوب شدن عیسی، نوشته شده است. یک فاصله تاریخی بین عیسی (ص) و انجیل وجود دارد. در کنار انجیل‌های قانونی، شاهد انجیل‌های غیرقانونی و غیر رسمی (اپوکریفا) هم هستیم. این انجیل‌ها که تعداد فراوانی هم دارند، در میان «مورمون‌ها»، «متدیست‌ها» و حتی در فضاهای غیر رسمی پروتستان‌ها هم وجود دارد، می‌توان یک کتاب جدید به نام انجیل شیطان (bible of satan) هم وجود داشته باشد. حوزه اناجیل این فرصت را فراهم می‌کند تا هرکسی بتواند به نام انجیل و عیسی سخنی بگوید و از حقیقت ندایی در بیاورد!

منبع : شبکه ایران

 

 

 


  
  


حجه الاسلام و المسلمین محسن قرآئتی
کلام حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ساده ، روان و پر محتوا است. همین جاذبه ها باعث شده است که نفوذ کلام ایشان در بین همه اقشار جامعه قابل توجه باشد. در مطلب حاضر ایشان به بیان نکته هایی از آیه 56 سوره احزاب درباره صلوات پرداخته اند. اینک مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:ادامه مطلب...

  
انتقاد از اعلام نشدن سبزوار بعنوان پایتخت حکومتی شیعه در ایران
مردم سبزوار از اعلام تبریز بعنوان اولین پایتخت حکومت شیعه انتقاد کردند .

 


 

به گزارش خبرنگار سبزوار نیوز، یکی از مردم سبزوار در جلسه پرسش و پاسخ نمایندگان با مردم با بیان این مطلب گفت: نخستین حکومت توسط شیعیان دوازده امامی شهرستان سبزوار تحت قیام سربداران تشکیل شد و مدت بیش از نیم قرن در قرن هشتم هجری حکومت کردند اینکه چرا از این حکومت که سرآغاز برای دیگر قیامهای مردمی و عدالت خواهانی علیه بیگانگان سخن نرفته است انتقاد کرده و گفت: بررسی زوایایی این حکومت در سرزمینی که یکی از نخستین چهار شهرستان تمام شیعه نشین می باشد کم لطفی به مردم این دیار و پیشینیه روشن آنان است .ادامه مطلب...

  
  
مدتی بود میخاستم مطلبی رو درباره این فرقه نسبتا ضاله در اختیار دوستان بزارم باتوجه به بحران اخیر فرقه گنابادی درباره جانشینی مجذوب...که بحمدالله ...حال جوانانی که درصددند شیعه خالص باقی بمانند ازاین فرقه فاصله بگیرند که این فرق در ظاهر مدعی اند معنویت وعرفان رابا سیاست نمی امیزند اما به شدت سیاسی اند انهم ازنوع انگلیسی و... 
زیر پرده عرفان و معنویت در پی دکان سازی و جلب عوام الناس و فریب آنها هستند.

- یکی از مهم ترین انتقاداتی که به فرقه صوفیه گنابادیه و دیگر فرقه های نعمت اللهی وارد است، مسئله مداخله در مسائل سیاسی می باشد، حال آنکه شعار این فرقه، جدایی دین از سیاست و عدم مداخله در مسائل سیاسی است. ادامه مطلب...

88/9/17::: 9:42 ع
نظر()
  

جواب اجمالی :ازایات قرآن استفاده می‌شود که امامان معصوم ـ علیهم‌السلام ـ اجمالاً از غیب و آینده آگاهی داشته‌اند. حتی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و حضرت علی ـ علیه‌السّلام ـ و خود امام حسین ـ علیه السلام ـ از شهادتشان خبر داده‌اند. و آیه «لا تلقوا» اشاره به هلاکت دارد، نه شهادت و درباره کسانی است که انفاقی در راه خدا ننموده‌اند، و موجب تسلط دشمن شدند آنها هلاکت را با دست خود خریده‌اند. امّا شهادت در راه خدا هدفی است که خداوند وعده بهشت و جاودانگی داده است. امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ از طریق علم لدنی، آگاه به شهادت بوده است ولی می‌بایست از این علم استفاده نکند و تمام افعال خود را بر طبق سیره عقلا انجام می‌داد. مثلاً دعوت کوفیان و برای زعامت مردم و رفتن امام حسین ـ علیه السلام ـ به سوی آن دیار، و مانع شدن لشگر حر، و تقاضای برگشت و...

 ادامه مطلب...

  

علامه امینی جرعه نوش غدیرکه همه هستیش علی بود

: نام علامه امینى، قدّس‏سرّه، و کتاب گرانسنگ او »الغدیر« پیوند ناگسستنى با موضوع ولایت امیرمؤمنان على، علیه‏السلام، پیدا کرده است و همانند واقعه غدیر در تاریخ جاودان شده است.در ایام عید ولایت با ذکر چند خاطره یاد این شیفته ولایت را گرامى مى‏داریم.

 

1.                توسل
علامه امینى، به نقل از یکى از موثقین فرمودند:
»در بغداد کنفرانسى از علما و شخصیت‏هاى برجسته برپا شده بود و مرا نیز به مناسبتى دعوت کرده بودند. وقتى وارد سالن شدم دیدم همه صندلیها اشغال شده است و صندلى خالى نیست که بر آن بنشینم. عبایم را وسط سالن پهن کرده و روى آن نشستم. (گویا تعمدى در کار بود که به ایشان اهانت شود) در این میان پسر بچه‏اى سراسیمه وارد سالن شد تا مرا دید گفت:هو هذا (او همین است)
سپس بیرون رفت. من ترسیدم که جریان چیست، نکند کاسه زیر نیم‏کاسه‏اى باشد (بعد معلوم شد مادر آن بچه غش کرده و قبلا دعانویسى که عمامه‏اى شبیه به عمامه علامه امینى داشته، دعا نوشته و مادر او خوب شده است. حالا بچه خیال کرده که آن دعانویس همین آقاست) بعد همراه بچه شخصى آمد و از من پرسید: آقا شما دعا مى‏نویسى؟ گفتم: آرى مى‏نویسم!
آن گاه کاغذى برداشتم و در آغاز آن بسم‏الله‏الرحمن‏الرحیم و سپس آیه‏اى از قرآن را نوشتم و کاغذ را پیچیدم و به او دادم و گفتم ان‏شاءالله خوب مى‏شود. بعد که رفت گوشه عبایم را به صورتم انداختم و متوسل به مولى على، علیه‏السلام، شدم و با گریه عرض کردم: ألسلام علیک یا مولاى یا أمیرالمؤمنین! در این جلسه آبروى مرا حفظ کن در میان این افرادى که حتى اجازه نشستن روى یک صندلى را به من ندادند؛ یا على! دستم به دامنت.
ناگهان دیدم بچه پرید به داخل سالن و گفت مادرم خوب شد. آنگاه مجلسیان به نظر احترام به من نگریستند و مرا با سلام و صلوات در بهترین جایگاه آن سالن نشاندند.

2. الهامى از امیرالمؤمنین، علیه‏السلام
علامه امینى فرمودند: وقتى »الغدیر« را مى‏نوشتم خیلى مایل بودم کتاب »الصراط المستقیم« را هم ببینم. شنیده بودم نسخه خطى‏اش در نجف نزد شخصى است، خیلى مایل بودم ایشان را ببینم و تقاضا کنم کتاب را امانت بدهند که مطالعه کنم و سپس برگردانم. یک شب اوایل مغرب که مى‏خواستم به حرم مطهر مشرف شوم، دیدم همان شخص با یکى دو نفر از علما در ایوان مطهر نشسته و مشغول صحبت است. خدمت ایشان رفتم و بعد از احوالپرسى تقاضاى خود را اظهار کردم. عذرهایى آورد، من گفتم: اگر مى‏خواهى به من امانت ده و اگر نمى‏شود به بیرونى منزلت مى‏آیم و همان جا مطالعه مى‏کنم و اگر این را هم قبول ندارید در دالان منزلت مى‏نشینم و مطالعه مى‏کنم.
گفتند: خیر نمى‏شود. در نهایت آن شخص گفت شما هیچ گاه این کتاب را نخواهید دید. علامه امینى فرمودند: مثل آن که آسمان را بر سر من زدند (نه از آن جهت که او قبول نکرد بلکه از مظلومیت آقا امیرالمؤمنین على، علیه‏السلام) به حرم مشرف شدم و خطاب به آن حضرت عرض کردم: چقدر شما مظلومید؟ یکى از ارادتمندان و شیعیان شما کتابى را در فضایل و حقانیت شما نوشته است و یکى از ارادتمندان و خدمتگزاران شما هم مى‏خواهد بخواند و به دیگران برساند. این کتاب پیش یکى از شیعیان و ارادتمندان شما و در محیط شیعیان شماست و در کنار قبر مطهرش، اما باز هم او از این کار ابا دارد. براستى که مظلوم تاریخ و قرنهایى.
آن مرحوم فرمودند: حال گریه عجیبى داشتم. به طورى که تمام بدنم تکان مى‏خورد. ناگهان در قلبم افتاد که »فردا صبح به کربلا برو!« به مجرد خطور این خطاب در قلبم، دیدم حال بکاء از میان رفته و یک شادابى مرا گرفته است. هر چه به خودم فشار آوردم که به آن حال خوش و گریه و درد دل ادامه دهم؛ دیدم هیچ نمى‏توانم و بکلى آن حال رفته و تنها یک مطلب در دل من جایگزین شده است »به کربلا برو!«
از حرم مطهر به منزل آمدم. صبح به اهل منزل گفتم: قدرى صبحانه به من بدهید، مى‏خواهم به کربلا بروم گفتند.: چرا وسط هفته مى‏روید و شب جمعه نمى‏روید؟
گفتم: کارى دارم. به کربلا رفتم و یکسره به حرم مطهر حسینى مشرف شدم. در حرم مطهر به یکى از آقایان محترم اهل علم برخوردم. خیلى محبت و احوالپرسى کردند. گفتند: آقاى امینى! چه عجب، وسط هفته به کربلا آمده‏اید؟ زیرا رسم علما آن بود که پنجشنبه‏ها مشرف شوند تا زیارت شب جمعه را درک کنند.
گفتم: کارى داشتم! گفت: آقاى امینى، ممکن است از شما خواهشى کنم؟ گفتم: بفرمایید!
گفت: تعدادى کتاب نفیس از مرحوم والد باقى است که بدون استفاده مانده و تقریباً محبوس است، بیایید ببینید، اگر چیزى به درد شما مى‏خورد به صورت امانت ببرید و بعد برگردانید گفتم: کى بیایم؟
گفت: من امروز کتابها را بیرون مى‏آورم و آماده مى‏کنم. جناب عالى فردا صبح براى صرف صبحانه به منزل ما تشریف بیاورید. هم صبحانه صرف کنید و هم کتابها را ملاحظه بفرمایید.
قبول کردم و رفتم مقدار بیست و چند جلد کتاب روى هم گذاشته بود. من تا نشستم دست دراز کردم و اولین کتاب را که برداشتم، دیدم نسخه‏اى بسیار پاکیزه، نفیس و جلد شده مجدول از کتاب »الصراط المستقیم« است. حالت گریه شدیدى به من دست داد. صاحب خانه علت را جویا شد. من قضیه کتاب را در نجف نقل کردم. ایشان هم از لطف الهى به گریه افتادند، کتاب مذکور و چند جلد کتاب نفیس دیگر را به امانت دادند و مدت سه سال نزد من بود تا بعد از به انجام رسیدن کارم به شخص مذکور بازگرداندم.
3. مرا به این و آن محتاج مکن!
علامه امینى از روز اول که به نجف آمدند، تصمیم گرفتند، بر اینکه نسبت به وجوه شرعیه و سهم امام رضا، علیه‏السلام، و یا سایر وجوهات دخالت نکرده و از آن راه امرار معاش نکنند. مى‏فرمودند:
من هنگامى که به نجف آمدم یک مقدارى پول داشتم بعداً تمام شد و در نجف رسم بود افرادى که از هر شهرى مى‏آمدند اسامى آنها به وسیله نماینده آن شهر یادداشت مى‏شد تا اگر پولى از آن شهر براى آقا فرستاده شد، بین طلاب آن شهر تقسیم گردد. این آقا آمد پیش من و به من گفت: من اسم شما را نوشتم و شما از ماه آینده این قدر از من حقوق مى‏گیرید. ولى شما بایستى از یکى از این مراجع اجازه بگیرید که به این مرحله رسیده‏اید که مى‏توانید صرف وجوهات نمایید.
من از این موضوع خیلى ناراحت شدم و به حرم مطهر امیرالمؤمنین، علیه‏السلام، مشرف شدم و عرض نمودم یا على! من آمده‏ام در جوار شما درس بخوانم، مرا به این و آن محتاج مکن! اگر مى‏توانى مرا بپذیرى و قبول کنى و تأمین نمایى من هم مى‏مانم و شما را خدمت مى‏کنم. ایشان فرمودند از آن لحظه تا هنگام بازگشت از نجف حقوق شرعیه و وجوهات از کسى نگرفتم.

خبرگزاری فارس

 

 


  
  


قال النبی(ص): یا علی! لولا انت و شیعتک ما قام لله دین.
پیامبر اعظم(ص) فرمود: ای علی! اگر تو و شیعیانت نبودید، دینی برای خدا پابرجا نمی ماند.(1)
ــــــــــــــــــــــــــ
1
- بحارالانوار، ج39، ص 307

 

 

آزار علی(ع) آزار پیامبر(ص)

در سال دهم هجرت، پیامبر اعظم(ص) حضرت علی(ع) را برای هدایت مردم یمن و تبلیغ اسلام به آنجا فرستاد، علی(ع) در این مأموریت موفقیت بزرگی به دست آورد و بذر اسلام را در دلهای مردم یمن پاشید و طولی نکشید که سراسر یمن تحت پوشش اسلام درآمد. عمروبن شاس گوید: من در این سفر همراه علی(ع) بودم، تصور کردم که علی(ع) نسبت به من بی مهری کرده و این موضوع در دلم مانده بود، هنگامی که به مدینه برگشتیم، با هر کس که ملاقات کردم بی مهری علی(ع) را بازگو نمودم، تا اینکه به حضور پیامبر(ص) در مسجد رسیدم، در کنارش نشستم، پیامبر(ص) به من رو کرد و فرمود:
«ای «عمرو» مرا آزار رساندی». گفتم: «انالله و اناالیه راجعون» پناه می برم به خدا و به اسلام از اینکه به رسول خدا(ص) آزار رسانده باشم. پیامبر اعظم(ص) به من فرمود: «من اذی علیا فقد اذانی»، کسی که علی(ع) را بیازارد، حتما مرا آزرده است.(1) فهمیدم که نمی بایست نسبت ناروای بی مهری علی(ع) را به خود، تصور کنم یا از آن شکایت نمایم که موجب آزار علی(ع) و پیامبراعظم(ص) خواهد شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اعلام الوری، ص 137


88/9/12::: 8:11 ع
نظر()
  

 

شباهت شب عید غدیر با شب قدر

شب عید غدیر از یک نظر شبیه ل یله القدر است. گاهی انسان به یکدیگر تبریک می گوید، یک شیرینی توزیع می کند؛ گاهی هم ممکن است چند رکعت نمازی که در کتاب های دعا نوشته است، بخواند؛ اینها بهره ضعیفی از عید ولایت است. اگرمقداری جلوتر رفتیم، می بینیم راه بازتر است که ما شب عید غدیر را شبیه ل یله القدر بدانیم.
تجلّی همتائی قرآن و عترت (ع) در حدیث ثقلین
ادامه مطلب...

  

یادتونه براتون خبرقتل سید هاشمی رو نوشتم حلا بقیه ماجرا...

حوادث  - سرپرست دادسرای امور جنایی تهران بزرگ گفت:‌ برای بازپرس پرونده و دادسرای امور جنایی تهران ثابت شده است که سیدروح‌الله هاشمی معروف به سیدمحمد قاتل برادر خود سیدمرتضی هاشمی است.ادامه مطلب...

  
  

نقش "سبز اموی" در نبرد صفین

بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان گول نخورید زمان معاویه هم  دستمال سبز به دستها بودند

استفاده از نمادهای رنگی برای مقاصد سیاسی محدود به دوره تاریخی کنونی نیست. بررسی های تاریخی نشان می دهد استفاده از نمادهای رنگی در صدر اسلام نیز رایج بوده است.

یکی از این رنگها که در تاریخ اسلام توسط دوست و دشمن از آن استفاده شده است، رنگ سبز می‌باشد. در تاریخ اسلام معاویه اولین کسی است که از این نماد رنگی استفاده کرد. او در جنگ صفین به 4000 نفر از سربازانش دستور داد تا لباس سبز بپوشند و از پشت به سپاه امام علی(ع) حمله کنند، و سپاه اصلی از رو به رو حمله نهایی را آغاز کند.

اما مالک اشتر، فرمانده غیور سپاه امام(ع) نیز به قبیله ربیعه و همدان گفت تا به مقابله «سبزجامگان» برخاسته و توطئه این گروه را خنثی کنند. شاید دلیل استفاده از این رنگ،‌ تمایز آنها از سربازان امام علی(ع) است تا در حمله اصلی سربازان معاویه به اشتباه نیافتاده و سپاهیان خود را نکشند (فرمانده سپاه سبز اموی، عبیدالله بن عمر پسر خلیفه دوم بود که به جرم قتل دو نفر انسان بیگناه محکوم به قصاص شده بود و برای فرار از قصاص به معاویه پناهنده شده بود.) نصربن مزاحم(ق3) نویسنده کتاب معروف «پیکارصفین» در ص 452 آن ماجرا را اینچنین توصیف می‌کند:

«آن شب معاویه چهارهزار سوار و پیادة سبز جامه آماده کرد و به ایشان فرمان داد که از پشت به علی علیه السلام هجوم کنند،‌ ولی هَمْدانیان دریافتند و با آنان روبرو شدند و در برابر آنها استوار ایستادند،‌ و آن شب تا صبحدم به پاسداری و نگهبانی در ایستادند، و علی علیه السلام ضمن رفت و آمدهایی که در میان سپاه خود می‌کرد، گذارش به منطقه اردوگاه ربیعه افتاد و در میان آن قبیله ماند»

او در صفحه 621 همان کتاب به رجزهایی که سپاه سبزپوش معاویه در مقابل سپاه موج آسا و زره‌پوش علی(ع) می‌کردند اشاره می‌کند و می‌نویسد:

«یک بار که نجاشی نیز با ایشان بود برخوردی چنین روی داد و وی رَجراجَه (سپاه موج آسا)ی علی، و خَضریّه (سپاه سبزینه پوش) معاویه را مقایسه کرد و هر یک از دو طرف به سپاه خود افتخار می‌نمود. شامیان گفتند: (نیروی) خضریه نیز همچون (نیروی) رَجراجه (یا موج آسا) خوانده می‌شدند و فرماندهی آنها را که همگی دارای سلاح و شمشیر و زره بودند سعید بن قیس برعهده داشت، و خضریه (یا سبزینه پوشان) نیز چهارهزار تن به فرماندهی عبیدالله بن عمر بن خطاب بودند که نشانة سبز داشتند.(

88/9/12::: 7:20 ع
اولین دیدگاه را شما بگذارید
  
  
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >